گنجور

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مثنوی

 

بماناد جان تو با آن من

فدای تو بادا تن و جان من

قطران تبریزی
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۱ - رزم شهریار بافرانک و اظهار عاشقی فرانک گوید

 

شود روشن از رویتان خان من

دو روزی بباشید مهمان من

عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۸ - شناختن شهریار مرجانه جادو را گوید

 

تو دانی که هست این زمین آن من

رسیده به من از نیکان من

عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۱۲ - رفتن فرانک با دلارام در شکارگاه گوید

 

یک امشب بیا سوی ایران من

بباش امشبی شاد مهمان من

عثمان مختاری
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱۴۹ - گفتگوی آتبین و طیهور و پیر ملّاح

 

اگر شهریار این غم از جان من

کند دور و یازد به درمان من

ایرانشان
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱۵۶ - گفتار اندر خواب دیدن آتبین بار چهارم

 

جهان روشن از تاج رخشان من

جهانی همه زیر فرمان من

ایرانشان
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۵۰ - انجامش اقبال‌نامه

 

تهی نیست از ترهٔ خوان من

ز ناتندرستیست افغان من

نظامی
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱۷

 

گواه است بر درد پنهان من

دل و چشم بریان و گریان من

کنارم غدیری شود هر صباح

ز چشمان سیلاب باران من

به جانت که مردم ز هجران تو

[...]

حکیم نزاری
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۸

 

الا ای بچهره گلستان من

منم آن تو و تویی آن من

بهار رخت گلستان منست

خزان دور باد از گلستان من

دلم خسته کردی بهجران خویش

[...]

سیف فرغانی
 

محمد کوسج » برزونامه (بخش کهن) » بخش ۳ - آغاز داستان برزو

 

به دیان که گر تو بدی آن من

فدای تو بودی تن و جان من

محمد کوسج
 
 
۱
۲
۳
۴
۵