گنجور

عراقی » عشاق‌نامه » فصل دهم » بخش ۳ - مثنوی

 

لب لعلت، که روح بخش دل است

برگ گل از لطافتش خجل است

عراقی
 

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۲۱ - در بیان آنکه نور انبیاء و اولیاء و مؤمنان قدیم است و قایم به خدا. حدوث و عدد در صورت ایشان باشد نه در معنی‌شان. از اینرو می‌فرماید پیغامبر علیه السلام که « کنت نبیاً و آدم بین الماء و الطین »  و از آن سبب یک نفس‌اند که همه زنده به نور حق‌اند چون نظر به نور ایشان کنی جمله را یک بینی و اگر به صورتشان نگری متعدد نماید همچنانکه آفتاب در صد هزار خانه می‌تابد خانه‌ها متعدداند اما نور یکی است از این جهت مصطفی صلوات اللّه علیه مؤمنان را نفس واحد خواند که آن یگانگی مخصوص بدیشان است، باقی همه متعدداند ظاهراً و باطناً. مثلا هر کس را در خانه‌ی خود چراغی هست از مُردنِ چراغِ یکی، خانه‌ی دیگری تاریک نشود. زیرا هر یکی جدا چراغی دارند. الا چراغ خانه‌ی مؤمنان چون آفتاب است که اگر غروب کند یا منکسف گردد همه خانه‌ها تاریک شوند و در تقریر آنکه هر که مدح اولیا می‌کند در حقیقت مداح خویشتن است چنانکه مولانا قدسنا اللّه بسره العزیز می‌فرماید

 

صورتش حادث است کز وحَل است

نور پاکش قدیم از ازل است

سلطان ولد
 

اوحدی » جام جم » بخش ۸۲ - در باب توبه

 

دست شیخ ارچه از فتوح ملاست

بر تن بی‌ثبات دست بلاست

اوحدی
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل سوم » بخش ۸ - حکایت

 

استوا را حقیقت استیلاست

عرش تعظیم ذات عز و علاست

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب دوم » فصل اول » بخش ۹ - الفرقة الثانیة

 

از اصول آنچه کشف و ذوق دل است

برخلاف طریق معتزل است

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب دوم » فصل پنجم » بخش ۳ - حق الیقین

 

نور ایشان فروغ عقل ودل است

شمع دل زان جناب مشتعل است

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل دوم » بخش ۴ - حق الیقین

 

نقش علمی که زادۀ ازل است

تا ابد روح صورت عمل است

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل پنجم » بخش ۳ - حق الیقین

 

مرکز روح عالم اعلاست

و آن منزّه ز شیب وز بالاست

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل پنجم » بخش ۳ - حق الیقین

 

بی تناهی و حصر و بی محل است

زانکه نور خدای لم یزل است

شیخ محمود شبستری
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۴۱

 

جهد مل کن که باز عهد گل است

عهد گل را قرینه جهد مل است

سایه بر هر خسی کی اندازد

سنبل تو که سایه بان گل است

جان صدپاره ام کند به تو میل

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۴۱ - حکایت بر سبیل تمثیل

 

آن یکی گفت شاه بی بدل است

ذات و فعلش منزه از علل است

جامی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode