رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۵ - جشن مهرگان
ملکا، جشن مهرگان آمد
جشن شاهان و خسروان آمد
خز به جای ملحم و خرگاه
بدل باغ و بوستان آمد
مورد به جای سوسن آمد باز
[...]
رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۶
گل دگر ره به گلستان آمد
وارهٔ باغ و بوستان آمد
وار آذر گذشت و شعلهٔ او
شعلهٔ لاله را زمان آمد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۱۶ - داستان باستان
نقشم از مصلحت چنان آمد
از کژی راستی کمان امد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثّالث: اندر نعت پیامبر ما محمّد مصطفی علیهالسّلام و فضیلت وی بر جمیع پیغمبران » بخش ۲ - اندر بدایت کمال نبوّت
طینتش زینتِ جهان آمد
ساحتش راحتِ روان آمد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۳۷ - در انسانی و حیوانی گوید
روی دل را خرد روان آمد
بهرهٔ چار طبع جان آمد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراءالمدّعین ومذّمةالاطباء والمنجّمین » بخش ۲۷ - حکایة فیالتّمثّل الصوفی
دامنِ آخرالزمان آمد
نوبت جهل جاهلان آمد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراءالمدّعین ومذّمةالاطباء والمنجّمین » بخش ۵۲ - در شرف و وبال و صعود و هبوط کواکب گوید
مز ذنب را شرف کمان آمد
ملک بهرام جدی از آن آمد
عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۲۴ - سرمست صبغت الله
وقت مستی بلبلان آمد
گوییا گل به بوستان آمد
بلبل آنجا خموش و حاضر باش
بشنو این سِر که در میان آمد
مجلسِ عاشقانِ مستِ خدا
[...]
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱۴ - آگاهی بهرام از وفات پدر
پای بیگانه در میان آمد
شورشی تازه در جهان آمد
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴
کارم از عشق تو به جان آمد
دلم از درد در فغان آمد
تا می عشق تو چشید دلم
از بد و نیک بر کران آمد
از سر نام و ننگ و روی و ریا
[...]
عراقی » عشاقنامه » فصل سوم و چهارم » بخش ۴ - حکایت
امر شیخش چو آن چنان آمد
به خرابات عاشقان آمد
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۸۴
هین که هنگام صابران آمد
وقت سختی و امتحان آمد
این چنین وقت عهدها شکنند
کارد چون سوی استخوان آمد
عهد و سوگند سخت سست شود
[...]
سعدی » خبیثات و مجالس الهزل » خبیثات » شمارهٔ ۲۰
دوش گفتم ز عشق توبه کنم
که گَه ِ رفتن از جهان آمد
توبه کردم ازین سخن، که مرا
یاد آن یار دلستان آمد
بر زبان نام کون او بردم
[...]
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۱۸ - در بیان آنکه طلب دو است و راه نیز دو، سید برهانالدین محقق را رضیاللّه عنه پرسیدند که «راه را پایان هست یا نی؟» فرمود که «راه را پایان هست اما منزل را پایان نیست زیرا سیر دو است یکی تا خدا و یکی در خدا؛ آنکه تا خداست پایان دارد زیرا گذر از هستی است و از دنیا و از خود اینهمه را آخر است و پایان اما چون به حق رسیدی بعد از آن سیر در علم و اسرار معرفت خداست و آن را پایان نیست.»
عقل معمار این جهان آمد
عشق ویرانی دکان آمد
همام تبریزی » مثنویات » شمارهٔ ۱ - در ستایش رب العالمین
نور ایمان چو شمع جان آمد
لفظ توحید بر زبان آمد
همام تبریزی » مثنویات » شمارهٔ ۲ - در نعت سیدالمرسلین (ص)
جذبهٔ حق براق جان آمد
جان به درگاه بی نشان آمد