سنایی » طریق التحقیق » بخش ۹ - و ما ارسلناک الا رحمة للعالمین
ملکش خاک روب میدان است
عیسی اش پاسبان ایوان است
سنایی » طریق التحقیق » بخش ۵۳ - انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون
عقل اگر چند شاه و سلطان است
بر در امر، بنده فرمان است
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۲
تا به غربت فتاد خاقانی
یکدری خانهایش زندان است
نه درون ساختنش توفیق است
نه برون تاختنش امکان است
روی چون عنکبوت در دیوار
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۳
دارِ عزلت گزید خاقانی
که به از دارِ ملکِ خاقان است
خورش از مشربِ قناعت ساخت
که چو زمزم هم آبِ حیوان است
نبَرَد تا تواند اَندُهِ رزق
[...]
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲ - در نعت پیغمبر اکرم
آن جسد را حیات ازین جان است
همه تختند و او سلیمان است
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۶ - ستایش سخن و حکمت و اندرز
شانه کهاو را هزار دندان است
دست در ریش هر کسی زآن است
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۷ - در نصیحت فرزند خویش محمد
آنچه زو خاطرم پریشان است
بکن آسان که بر تو آسان است
عراقی » عشاقنامه » فصل ششم » بخش ۱ - سر آغاز
زان صراحی، که جام رضوان است
بادهای ده، که جرعهاش جان است
سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۱۸
مرغ بریان به چشم مردم سیر
کمتر از برگ تره بر خوان است
وآن که را دستگاه و قوت نیست
شلغم پخته مرغ بریان است
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۴۴
کای فرومایه این چه دندان است؟
چند خایی لبش؟ نه انبان است
سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۱
خواجه در بند نقش ایوان است
خانه از پایبند ویران است
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۶ - استشهاد آوردن حکایت سلطان محمود که امیرانش از حسد میگفتند که چرا پیش سلطان، ایاز از ما مقربتر باشد و دریافتن سلطان ضمیر ایشان و بشکستنِ گوهر شبافروزشان امتحان کردن و ناشکستن ایشان گوهر را و تحسین کردن پادشاه و عاقبت به دست ایاز رسیدن و شکستن ایاز آن گوهر شبافروز را
آن جهان عکس نور ایشان است
گرچه بیجسم آن جهان جان است
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۷ - در بیان آنکه مراد از سلطان محمود خداست و از امیران عقلاء و علماء و حکماء و از ایاز انبیاء و اولیاء و از گوهر هستی ایشان
نیستییی که هست خود آن است
اصل هر جسم و مایهی جان است
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۷ - در بیان آنکه مراد از سلطان محمود خداست و از امیران عقلاء و علماء و حکماء و از ایاز انبیاء و اولیاء و از گوهر هستی ایشان
جان به جانان رود اگر جان است
جان کز او نیست باد انبان است
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۳۰ - باز گستاخی و حسد کردن مریدان بعد از آنکه توبه و استغفار کرده بودند
دشمن جانتان چو شیطان است
نبود ایمن آنکه انسان است