جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۷۰ - تمثیل
نام خود گفتمت تو هم به قیاس
نام آن هر دو را ازین بشناس
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۸۱ - در بیان آنکه مراد به انسان کمل افراد انسان است نه اناسی حیوانی که اولئک کالانعام بل هم اضل در شأن ایشان است
سینه پر کینه دل پر از وسواس
کرده ضایع به گفت و گوی انفاس
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۸۱ - در بیان آنکه مراد به انسان کمل افراد انسان است نه اناسی حیوانی که اولئک کالانعام بل هم اضل در شأن ایشان است
با چنین کار و بار کرده قیاس
خویشتن را که هست اکمل ناس
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۸۴ - در تأسف و تلهف بر نایافت صحبت عزیزانی که اذا رأوا ذکر الله نشان ایشان است و اولئک الذین انعم الله علیهم در شأن ایشان است
بر در دل نشستن از پی پاس
تا به بیهوده نگذرد انفاس
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۸۵ - در ترغیب بر تلاوت قرآن و وصف مصحف که محل کتاب اوست
سمع خود را به حکم شرع و قیاس
عین سمع خدای پاک شناس
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۹۳ - در انتقال از بسمله به تلاوت کلام الله
لفظ را چون کنی به ظهر قیاس
قشر و مغزند پیش خرده شناس
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۰۶ - در بیان آنکه چون پیری غالب یا یاری طالب یافت نشود عزلت بهتر از صحبت نماید چنانکه درین روزگار اختیار عزلت و ترک صحبت باید کرد
عینش از علم و «ز» ز زهد شناس
یعنی او راست علم و زهد اساس
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۱۳ - در مذمت آنان که شرع را بهانه آزار مسلمانان سازند و کارهای باطل را در صورت حق بپردازند
فی المثل گر یکی ز عام الناس
بفروشد سه چار گز کرباس
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۱۷ - در بیان آنکه عزلت و اقسامش که مذکور شد یکی از آن چهار رکن است که ابدال به سبب مداومت بر آن به مقام خود رسیده اند و آن سه رکن دیگر صحت و جوع و سهر است چنانکه خواهد آمد
گفت ای ساده بهر چیست هراس
نهراسد ز کس خدای شناس
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۴۶ - اشارة الی قولهم عند الصباح یحمد القوم السری
شبروی را شوند قدر شناس
بگشایند لب به شکر و سپاس
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۵۸ - در بیان آنکه مدح اهل بیت رسول صلی الله علیه و علی آله و سلم در حقیقت مدح مادح است به محبت و مناسبت با ایشان
مؤمنم موقنم خدای شناس
وز خدایم بود امید و هراس
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » اعتقادنامه » بخش ۲۰ - اشارت به آنکه کتاب الله قدیم است
باشد آن پیش عقل خرده شناس
مر کلام قدیم را چو لباس
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۲۶ - حکایت بر سبیل تمثیل
فلسفی عمرها نهاد اساس
دانش خویش را ز فکر و قیاس
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۳۳ - اشارت به تقسیم حیرت محمود و مذموم
به امارات عقل دان و حواس
یا به تقلید مرد راه شناس
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۷۴ - مشکل شدن مصاحبت زاغ و کبوتر بر آن حکیم و حل گشتن آن
مانده حیران به فهم خرده شناس
کین نه بر وفق حکمت است و قیاس
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۴۰ - گفتار در احتیاج پادشاهان در مراحل امید و هراس به حکیمان فلک پیمای و منجمان ستاره شناس
زید احکام سعد و نحس شناس
زان به امید جفت زین به هراس
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۴۲ - گفتار در احتیاج به طبیب که حفظ صحت به رأی وی منوط است و معالجه مرض به تدبیر وی مشروط
حارسی بایدش دقیقه شناس
کش ز آفات دهر دارد پاس
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۵۱ - خاتمه کتاب
لعبتانند جمله زرد لباس
به دو رویی به شهر روی شناس
وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » مثنویات » در گله گزاری و ستایش
کیست او هر ندان بر نشناس
فرق ناکرده فربهی ز آماس