گنجور

 
جامی

مادح اهل بیت در معنی

مدحت خویشتن کند یعنی

مؤمنم موقنم خدای شناس

وز خدایم بود امید و هراس

از کجی ها در اعتقادم پاک

نیست از طعن کج نهادم باک

دوستدار رسول و آل ویم

دشمن خصم بد خصال ویم

جوهر من ز کان ایشان است

رخت من از دکان ایشان است

همچو سلمان شدم ز اهل البیت

گشت روشن چراغ من زان زیت

انا مولی لهم و مولی القوم

کان منهم و لا أخاف اللوم

مست عشقند عاشقان دائم

لایخافون لومت اللائم

چون بود عشق صادقان درسم

کی ز کید منافقان ترسم

این نه رفض است محض ایمان است

رسم معروف اهل عرفان است

رفض اگر هست حب آل نبی

رفض فرض است بر ذکی و غبی

لوکان رفضا حب آل محمد

فلیشهد الثقلان انی رافضی

شافعی آن که سنت نبوی

ز اجتهاد قویم اوست قوی

به زبان فصیح و لفظ متین

گفت در طی شعر سحر آیین

گر بود رفض حب آل رسول

یا تولا به خاندان بتول

گو گوا باش آدمی و پری

که شدم من ز غیر رفض بری

کیش من رفض و دین من رفض است

رفع من رفض و مابقی خفض است