گنجور

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۶ - غزل مرادف

 

سر او را به مهر کردم راست

بوسه‌ای‌نیز حق زحمت خواست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۹ - در فایدهٔ علوم

 

با همه ‌علم‌ها برآیی راست

جز به‌ علمی که اوستاش آنجاست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۲۱ - در فضیلت شاگردی کردن

 

علم‌، دریای ژرف گوهر زاست

دل استاد ظرف آن دریاست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۲۶ - خطاب به نزدیکان شاه

 

شرم داری ز شه که گویی راست

ای‌عجب‌شرمت از خدای کجاست‌؟‌!

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۲۸ - داستان رفیق بی‌وجدان

 

ظاهر خوبش را چنان آراست

که تو گفتی فرشته‌ای زیباست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳۵ - حکمت

 

نه غمم از برای خود تنهاست

بیشتر غصه‌ام برای شماست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۵ - پنجمین ماه در زندان

 

خنکی‌های قوم لیک بجاست

وز دل سردشان عناد نکاست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۷ - شمه‌ای از تاریخ خراسان

 

گرچه‌زرتشت‌از خراسان خاست

دین زرتشت از خراسان کاست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۸ - حکایت محمود غزنوی

 

وز سخن‌های «‌فرخی‌» پیداست

کاین جفاهای بی‌عدد زکجاست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۸ - حکایت محمود غزنوی

 

همچو زردشت کز خراسان‌خاست

کار شیعی شد از خراسان راست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۲ - در شکایت از خالق

 

گر به ما بد رسدگناه از ماست

ور رسدنیکی‌آن‌زسوی خداست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۴ - آخر سال

 

آخر سال را خدا داناست

سال نیکو از اولش پیداست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۵ - ملاقات دوم با آیرم

 

کارها با تناسب آید راست

کار کان بی‌تناسب‌ است خطاست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۸۰ - داستان انقلاب خراسان

 

شه ندانست عیب کار کجاست

چون‌ ندانست‌، گم‌شد از ره‌ راست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۸۰ - داستان انقلاب خراسان

 

هست‌دیری کزین اداره جداست

لیک آثار او هنوز بجاست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۸۲ - گفتار دهم در صفت زن گوید

 

زن اگر جاهلست اگر داناست

خودپسند است‌و خویشتن‌آراست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۸۲ - گفتار دهم در صفت زن گوید

 

چون‌ازین‌بگذری‌به‌دست‌قضاست

یند و اندرز و قیل‌و قال‌، هباست

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۲۳
۲۴
۲۵
۲۶
sunny dark_mode