گنجور

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷

 

صبح شد ساقیان مست و خراب

در کدو، از سبو کنید شراب

شب تاریک روز روشن شد

الصبوح الصبوح یا اصحاب

صبح شد نوبت صبوحی شد

[...]

حاجب شیرازی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۷

 

چون شکم سیر شد گلو سیرآب

چشمهاشان تهی ز سرمه خواب

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۹

 

خون پاکان خوری چو باده ناب

ناف ترکان مکی چو جام شراب

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۱۵ - آیین نصیری

 

هست در روزه اولین آداب

شست و شوی تن و لباس در آب

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۱۸ - در زیارت خفتگان بستر خاک

 

که سلام علیکم ای احباب

ای اسیران خاک و رفته بخواب

ادیب الممالک
 

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۵ - مکتوب منظوم

 

این که طبعم روان شدست چو آب

علّتش را بگویم و دریاب

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۱۹ - شوقِ درس خواندن

 

آشنا کرد چشمِ من به کتاب

داده توفیقِ خیرم از هر باب

ایرج میرزا
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۲ - در نصیحت

 

آن پلیدی ز من برفت به آب

بر زبان تو ماند رجس عتاب

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » ترکیبات » شب قدر

 

شادمان بنگرم دل احباب

به علی و آله الانجاب

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۱ - در نیکامی و بدنامی می گوید

 

هیچ نشنیده نکته‌ای ز اصحاب

هیچ ناخوانده صفحه‌ای ز کتاب

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۴ - در صفت محبس تأمینات

 

اندرین ‌حجره‌ام ‌پس‌ از خور و خواب‌

نیست چیزی انیس غیرکتاب

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۴ - در صفت محبس تأمینات

 

دهدم دردسر مدام عذاب

بس که بیگاه می‌پرم از خواب

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۷ - خواب دیدن بهار سنائی را

 

گفتم ایدون بودگزارش خواب

که زتهران برون شوم به شتاب

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۲۸ - داستان رفیق بی‌وجدان

 

چون ربا و قمار و ساز و شراب

وز زنان لطیف رفع حجاب

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۲۲
۲۳
۲۴
۲۵