وَ عَلَیکَ السَّلام میرآخور
صاحبِ اسب و اَستَتر و اُشتُر
یادِ من کردی آفرینت باد
همه اوقات شیوه اینت باد
نامه نامیِ تو را دیدم
مهربانیت را پسندیدم
خوب کردی که یادِ من کردی
واقعاً مردی و عجب مردی
خوب کردی که زیرِ چرخِ کبود
گر مَحَبَّت نبود هیچ نبود
من ندانم که دیو یا مَلَکی
صورة سبزهٔی و با نمکی
آن که شیرین بود چو قند تویی
اوّلین شخصِ بیرجند تویی
خواف رفتی و باز برگشتی
گِرد رفتی دراز برگشتی
مزن اباد را فنا کردی
لیره و اسکناس جا کردی
سر درختی و میوه را بردی
همه کاه و بیده را خوردی
خوب کردی که نوشِ جانت باد
گوشتت باد و استخوانت باد
هستم اخلاص کیشِ صاحب جمع
که به جمعِ شما بود چون شمع
شمع گفتن بر او کمی لوس است
کو شکم گُنده همچو فانوس است
گر بُوَد چاق یا بود باریک
بندة آن کسم که باشد نیک
صاحب جمع آدمِ خوبی است
آدمِ پاک قلب و محبوبی است
بعدِ اسفندیارِ رویین تن
هست چشمِ همه به او روشن
خان از آن خوبهای دوران است
خوبی از چهرهاش نمایان است
هی بتابد سبیل و سازد پُز
در کند پیش این و آن قُنپُز
مینویسی به مشهد آمده بود
مخلص او را ندید و رفت چه سود
مثلِ مصباحِ خالی از علّت
کز برایِ وکالتِ ملّت
آمد از بیرجند و بر ری رفت
من ندیدم کی آمد و کی رفت
تا قیامت سیاه باشد روم
کز پذیراییش شدم محروم
وه چه خوب است اعتصام الملک
خاصه چو افکند نشاطش کُلک
خاصه چون بَطر را به سر بکشد
زنِ آفاق را به خر بکشد
الغرض همچو آن گُلِ زرده
در دل بنده سخت جا کرده
گرچه هستم از او کمی دلگیر
عرضِ اخلاصِ کن ز من به امیر
حضرتِ حاج شیخ هادی را
بندگی عرضه کن ز جانبها
خواهم از من گل و سمن باشی
بر رئیسِ معارفِ کاشی
گرچه با جنس شاهزاده بدم
بندة شاهزاده معتضِدم
مخلصم بر رئیس نظمیّه
عاشقم بر پلیس نظمیّه
نه پلیسی که کلّهاش چو کدوست
آن پلیسی که مثلِ برگِ هلوست
آن پلیسی که اُژدُنانسِ شب است
نه که در روز حاملِ حَطَب است
همچنین بر تمامِ آقایان
عرضِ اخلاصِ بنده را برسان
این که طبعم روان شدست چو آب
علّتش را بگویم و دریاب
خوردهام از برای دفعِ ملال
نمکِ میوه یازده مثقال
چون گرفته است تب گریبانم
لاجَرَم مستعّدِ هَذیانم
یک دُعا میکنم ز روی صفا
همه آمین کنید ای رفقا
تا بدریاست رفت و امد فُلک
کیر بر کونِ اعتصامالملک
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که با سلام و نهایت احترام به شخصی به نام "میرآخور" آغاز میشود. شاعر از یادآوری او خوشنود است و به مهربانی و خوبیهای او اشاره میکند. وی همچنین به ویژگیهای مثبت شخصیتی او و مردانگیاش اشاره میکند و یادآور میشود که محبت و دوستی از هر چیز دیگر مهمتر است.
شاعر با شوخی میگوید که برای او، دیو یا فرشته بودن فرد مهم نیست، بلکه فقط به زیباییها و خوبیهای او توجه دارد. او به وقایعی که بر فرد نامبرده در سفر به خواف و برگشتش پیش آمده اشاره میکند و از محبت او قدردانی میکند.
شاعر به وضوح احساس خود را نسبت به دیگر شخصیتها و ایجاد رابطهای صمیمانه با آنها بیان میکند و به خوبی از جمع اشاره میکند. داستانهای زیادی درباره خوبی و صفای قلب افراد مختلف نقل میشود و به نیکی و احساسات مثبتی که دارند، پرداخته میشود.
در پایان، شاعر از داروهای گیاهی و حالت روحی خود شکایت میکند و با دعا به نیت خوشی و آرامش به سایر دوستانش در ارتباط است. این اثر ترکیبی از طنز، دوستی و ابراز محبت به شخصیتهای مختلف است.
هوش مصنوعی: درود بر تو، ای صاحب اسب و شتر و کسی که بر راه و آیین خود مسلط است.
هوش مصنوعی: به یاد من هستی، برایت آرزوی نیکویی دارم. امیدوارم همیشه به همین شیوه و سبک ادامه دهی.
هوش مصنوعی: وقتی نام تو را خواندم، به مهربانیات بسیار علاقمند شدم.
هوش مصنوعی: خوب عمل کردی که به یاد من بودی، واقعاً انسانی با ویژگیهای برجستهای هستی.
هوش مصنوعی: خوب است که زیر آسمان تاریک و بیرحم زندگی کنی، چون اگر عشق و محبت نباشد، هیچ چیز دیگری ارزش ندارد.
هوش مصنوعی: من نمیدانم که تو دیو هستی یا فرشته، صورت تو خوشعکس و با طراوت است و جذابیت خاصی دارد.
هوش مصنوعی: آنکه مانند قند شیرین است، تویی؛ تو نخستین فرد شیرینزبان در بیرجند هستی.
هوش مصنوعی: تو به سفر رفتی و دوباره به خانه برگشتی، دورتر که رفتی، به خاطر بازگشتت، فاصلهات بیشتر شد.
هوش مصنوعی: خودت را به خاطر پول و مادیات زنده به گور نکن و زندگی را بر اساس ارزشهای واقعی بنا کن.
هوش مصنوعی: تو درخت را از بالا بریدی و فقط میوهاش را برداشت کردی، اما تمامی ساقه و برگهای اضافی را فراموش کردی.
هوش مصنوعی: خوب است که با لذت و خوشی خودت را سیر کنی و از زندگیات بهرهمند باشی.
هوش مصنوعی: من با اخلاص و وفاداری به مکتب کسی هستم که در میان شما مانند شمع میدرخشد و نور میدهد.
هوش مصنوعی: شمع گفتن درباره او کمی بیملاحظگی است زیرا او شکم بزرگی دارد که شبیه فانوس است.
هوش مصنوعی: اگر کسی چاق باشد یا لاغر، در نهایت این مهم است که او فرد خوبی باشد.
هوش مصنوعی: مردی که در میان جمع قرار دارد، فردی نیکو، پاکدل و محبوب است.
هوش مصنوعی: پس از اسفندیار، قهرمان نیرومند، همه چشمها به او خیره شده و روشنایی امید در دلها زنده است.
هوش مصنوعی: خان، یکی از بهترین شخصیتهای عصر خود است و زیبایی و خوبی او از چهرهاش به وضوح قابل مشاهده است.
هوش مصنوعی: چهرهای زیبا و آراسته دارد و میخواهد در جمع دیگران خود را نشان دهد و خود را در نظر آنها مهم جلوه دهد.
هوش مصنوعی: شما نوشتهاید که به مشهد آمدهاید، اما نتوانستهاید مخلص خود را ببینید و در نتیجه این سفر بیفایده بود.
هوش مصنوعی: مانند چراغی که بدون دلیل میدرخشد، به خاطر نمایندگی از مردم.
هوش مصنوعی: کسی از بیرجند به ری آمد، اما من متوجه نشدم که او چه زمانی آمد و چه زمانی رفت.
هوش مصنوعی: تا ابد روزگار من در حسرت نگاه و میهمانی آنجا میگذرد، چرا که از پذیرش او محروم ماندم.
هوش مصنوعی: چه خوب است که وقتی حاکم به قدرت و سلطنت خود چنگ میزند، شادابی و نشاط را در جامعه گسترش دهد.
هوش مصنوعی: به ویژه وقتی زن دنیا از خوشی سرمست شود، میتواند هر چیزی را به تسخیر خود درآورد.
هوش مصنوعی: به طور خلاصه، با یک گل زرد، عشق یا زیبایی به عمق دل بنده نفوذ کرده و جایی ویژه برای خود پیدا کرده است.
هوش مصنوعی: هرچند که من از او کمی ناراحت هستم، ولی لطفاً پیغام صداقت من را به امیر برسان.
هوش مصنوعی: شما میتوانید از طرفهای مختلف به خدمت حضرت حاج شیخ هادی بپردازید و او را مورد احترام و تقدیر قرار دهید.
هوش مصنوعی: میخواهم که تو از من، همچون گل و سمن باشی و در مقام رئیس معارف، در زمین کاشی حضور داشته باشی.
هوش مصنوعی: اگرچه من از نظر وضعیت اجتماعی با شاهزادهها فاصله دارم، اما به عنوان یک بنده و خدمتگزار به شاهزاده معتضد، خود را در کنار آنها میبینم.
هوش مصنوعی: من به رئیس نظمیه احترام میگذارم و به پلیس آن عشق میورزم.
هوش مصنوعی: این شعر به تضاد میان دو نوع رفتار یا شخصیت اشاره دارد. در آن اشاره شده که یکی از آنها شبیه به یک پلیس سختگیر و درشت هیکل است، در حالی که دیگری به نرمی و لطافت شبیه به برگ هلو میباشد. به طور کلی، شاعر درصدد بیان این نکته است که افراد لزوماً با ظاهر یا نقش خود قابل قضاوت نیستند و ممکن است ویژگیها و رفتارهای متفاوتی داشته باشند.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که شخصی در شب به عنوانی قوی و اثرگذار ظاهر میشود، اما در روز به نظر ضعیف و بیفایده میآید. به عبارت دیگر، فرد در شرایط خاص (شب) قدرت و قابلیتهای خود را نشان میدهد، اما در شرایط عادی (روز) به یک موجود بیخاصیت تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: لطفاً سلام و ارادت من را به همه آقایان برسانید.
هوش مصنوعی: احساسات من به شدت شفاف و پاک شدهاند، مانند آب. باید بگویم چه دلیل و علتی برای این وضعیت وجود دارد تا تو نیز آن را درک کنی.
هوش مصنوعی: برای کاهش کسالت و دلزدگی، یازده مثقال نمک میوه خوردهام.
هوش مصنوعی: وقتی که تب مرا گرفته و به شدت ناراحت هستم، پس قطعاً در وضعیتی هستم که به هذیان گویی دچار میشوم.
هوش مصنوعی: از صمیم قلب یک دعا میکنم و از دوستانم میخواهم تا برای این دعا با صدای بلند آمین بگویند.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف مختصری از وضعیت روزگار و تحولات اجتماعی و سیاسی پرداخته است. اشاره به تغییرات و ناپایداریها در زندگی و قدرت دارد که ممکن است به ناتوانی فردی در مدیریت اوضاع اشاره کند. در واقع، تصویرسازی از جابهجایی و تأثیرات منفی بر روی موقعیتها و شخصیتها در این متن وجود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.