جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۷۳ - عقد بیست و دوم در قرب که عبارت است از استغراق وجود سالک در عین جمع به غیبت از همه چیز تا غایتی که از صفت قرب نیز
چون دهد دولت نزدیکی دست
به ادب بایدت از دور نشست
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۸۳ - حکایت آن جوانمرد که چون به روی معشوق که چشم روشنش بود آبله افتاد خود را به نابینایی فرانمود تا معشوق نداند که عیب وی را می بیند
چون ازین دیر فنا رخت ببست
به سراپرده جاوید نشست
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۸۶ - حکایت کعبه روی که به سبب راستی از کید ناراستی برست و آن ناراست به برکت راستی وی به راستان پیوست
نیک زن رخت چو زین خانه ببست
ثمن خانه اش آورد به دست
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۸۹ - حکایت آن عجمی که کلمات عربی شنید دعا و استغفار پنداشت دست اخلاص به آمین برداشت هر چند آن دعا نبود آثار مغفرت روی نمود
او هم آنجا به تواضع بنشست
گریه و آه و فغان در پیوست
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۹۰ - مناجات در انتقال از اخلاص به جود
کسر مخلص ز وی و فتح ز توست
کسر او هست به فتح تو درست
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۹۱ - عقد بیست و هشتم در بذل و جود که اول آن اعطای درهم و دینار است و آخر آن بذل وجود
ظلم زور ز زر یافته هست
ظلم را تیغ زراندود به دست
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۹۴ - عقد بیست و نهم در قناعت که بر حد ضرورت وقوف نمودن است و چشم طمع به زیادتی نگشودن
دلت از آز بپرداز که هست
ماهی از آز گرفتار به شست
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۹۵ - حکایت آن حکیم که از تره زار جهان به شاخی چند قناعت کرده بود و از خوان جهانیان دندان طمع برکنده
باشد از خوان جهان تره بست
خوردن بره نیفتد هوست
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۹۶ - مناجات در انتقال از قناعت به تواضع
پشت کبرش که ندیده ست شکست
به لگدکوب تواضع کن پست
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۹۷ - عقد سی ام در تواضع که شاخ سربلندی شکستن است و بر خاک نیازمندی نشستن
کانچه گفت او به ته توبره هست
یا نه بر تو سخن ناسره بست
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۰۱ - حکایت راهبی که فریفته نشد به دعوی شیطان که گفت من عیسی ام از آسمان نزول کرده
در صحبت به رخ خلق ببست
فارغ از خلق به خلوت بنشست
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۰۱ - حکایت راهبی که فریفته نشد به دعوی شیطان که گفت من عیسی ام از آسمان نزول کرده
که درین دایره دیر شکست
کی بر این طایفه ات باشد دست
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۰۴ - حکایت آن پیرزن که از حضرت رسالت صلی الله علیه و علی آله و سلم پرسید که پیر زنان به بهشت خواهند رسید
شد نبی مژده دهش چابک و جست
که نه گر کهنه عجوزان ز نخست
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۰۶ - عقد سی و سوم در تودد و تالف که به شفقت و محبت با خلق خدای آمیختن است و از لوازم آمیزش ایشان نگریختن
هر چه در مرتبه از وی پست است
در وصلت به رخ وی بسته ست
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۰۶ - عقد سی و سوم در تودد و تالف که به شفقت و محبت با خلق خدای آمیختن است و از لوازم آمیزش ایشان نگریختن
چون زنی در کمر صحبت دست
با حریفان کنی آهنگ نشست
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۱۱ - مناجات در تقریب نصایح انگیختن
ای ز تو ملک و ملک رفته ز دست
شتران فلک از ذوق تو مست
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۱۵ - عقد سی و ششم در نیکخواهی ارکان دولت که در میان پادشاه و رعایا رابطه اند و در وصول آثار عدل و ظلم واسطه
ای می قرب شهت برده ز دست
زین قرابه نشده کس چو تو مست
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۱۶ - حکایت نصیحت قبول کردن عمر عبدالعزیز از غلام خود که خازن بیت المال بود
عمر ثانی آن همچو نخست
کرده در دین سبق عدل درست
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۲۹ - مناجات در انتقال به خاتمه
آن زمان کش رود این کلک ز دست
یابد این شاخ رطب ریز شکست
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۷
هرکه از سر عشق آگاهست
محرم عاشقان درگاهست
با جمال تو میل حور و بهشت
نکند هر که مرد آگاهست
هرکه در بحر ذات فانی شد
[...]