جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۴۳ - عقد دوازدهم در سر فقر که برقع سواد الوجه فی الدارین بیاض چهره هستی خود نهفتن است فی مرتبتی العلم و العین
باشد از ناوک هستیت پناه
داردت از خلش عجب نگاه
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۴۶ - عقد سیزدهم در بیان صبر که در اجتناب از مناهی رنج بردن است و بر اکتساب مراضی پای فشردن
سر بنه در ره چوگانی شاه
بو که یک بار کند در تو نگاه
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۴۷ - حکایت عیاری که در زیر چوب شحنه چندان دندان فشرد که درم سیم در زیر دندان وی پاره پاره شد و دینار صبر وی درست بیرون آمد
شد ز بس چوب چو انگشت سیاه
لیک بر نامد ازو شعله آه
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۴۹ - عقد چهاردهم در شکر که صرف کردن نعمت منعم است در حق گزاری او و اعتراف به عجز و قصور در سپاسداری او
نعمت است این که دلت داشت نگاه
از غم حشمت و اندیشه جاه
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۵۲ - عقد پانزدهم در خوف که طریق احتیاط ورزیدن است و بر نعمت امنیت و انبساط لرزیدن
یاد کن زانکه نماید ناگاه
پیش روی تو به یک بار دو راه
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۵۸ - عقد هفدهم در توکل که اعتماد است بر کفیل ارزاق و تفویض امر به تدبیر وکیل علی الاطلاق عمت الاؤه و تقدست اسماؤه
سوی تو زوست بلا روی به راه
وز بلا عاطفت اوست پناه
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۶۱ - عقد هژدهم در رضا که گره کراهت از دل گشادن است و تلخی ها را چاشنی شیرین دادن
بلکه آن پیش دل کارآگاه
نیست جز کنگره افسر جاه
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۶۴ - عقد نوزدهم در محبت که میل دل است به مطالعه کمال صفات و انجذاب روح به مشاهده جمال ذات
به رخ تازه گل و خشک گیاه
نکند جز به یکی چشم نگاه
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۶۷ - عقد بیستم در شوق که کمندیست برازنده کنگره وصال و زمامیست رساننده به سر منزل اتصال
با چنین فعل و صفت گر ناگاه
بشنود خارقی از اهل الله
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۶۷ - عقد بیستم در شوق که کمندیست برازنده کنگره وصال و زمامیست رساننده به سر منزل اتصال
هیچ مانع نگذارد در راه
تا در آن کعبه کند منزلگاه
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۶۸ - حکایت آن کنیزک و غلام که بر کنار دجله دست از زندگانی خود شستند و به غرقه شدن در آب از خشک لبی ساحل فراق خلاصی جستند
وان دگر ساده غلامی چون ماه
سوده بر چرخ کله گوشه جاه
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۷۰ - عقد بیست و یکم در غیرت که عبارت است از حمیت محبت صاحب سیر به قطع تعلق غیر از محبوب یا قطع التفات محبوب از غیر
منع اغیار کند از در شاه
غیر را در حرمش ندهد راه
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۷۶ - عقد بیست و سیم در حیا که محافظت ظاهر و باطن است از مخالفت احکام الهی به سبب مراقبه نظر حق سبحانه و تعالی
در مقامی که کنی قصد گناه
گر کند کودکی از دور نگاه
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۷۶ - عقد بیست و سیم در حیا که محافظت ظاهر و باطن است از مخالفت احکام الهی به سبب مراقبه نظر حق سبحانه و تعالی
بر تو باشد نظرش بیگه و گاه
تو کنی در نظرش قصد گناه
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۸۶ - حکایت کعبه روی که به سبب راستی از کید ناراستی برست و آن ناراست به برکت راستی وی به راستان پیوست
گفت در جیب پی توشه راه
نیست دینار زرم جز پنجاه
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۹۲ - حکایت اعرابی که در معامله احسان و کرم بدره دینار و درم مهمانان به تخویف از زخم نیزه باز پس گردانید
آمد آن طرفه عرابی از راه
دید آن بدره در آن منزلگاه
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۹۷ - عقد سی ام در تواضع که شاخ سربلندی شکستن است و بر خاک نیازمندی نشستن
پیش چشمش چو شود تیز نگاه
لعب شطرنج بود شاهی شاه
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۹۸ - حکایت پیر آزاده با جوان محتشم زاده
محتشم زاده از نخوت جاه
می خرامید ظریفانه به راه
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۹۹ - مناجات در انتقال از تواضع به حلم و مدارا
نیستش چون به سر از کبر کلاه
دارش از خاصیت کبر نگاه
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۱۰ - حکایت صوفی و اعرابی که غلام وی به حسن حدی شتران وی را هلاک کرده بود
کرد در ساحت آن خانه نگاه
دید شبرنگ غلامی چون ماه