خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱
ای قول دل به رفیعالدرجات
وز برائت به جهان داده برات
پنجم چار صفی از ملکان
هشتم هفت تنی از طبقات
رای رخشان تو بر چشمهٔ خضر
[...]

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۹۶
صبح دم خیز من النوم الصّلات
چون برآمد بر کفم نه هات هات
آتشی کز ملعمه ی اشراق او
در عرق مستغرق است آب حیات
آفتاب ار می کند نسبت بدو
[...]

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۳
من نخواهم ز کمند نو نجات
من نجی من کمد العشق فعات
آن خضر بین که چه بازی خوردوست
لب او دیده و خورد آب حیات
گر الف را حرکت نیست چراست
[...]

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۹۷
ای درت کعبه ارباب نجات
قبلتی وجهک فی کل صلات
بر سر کوی تو ناکرده وقوف
حاجیان را چه وقوف از عرفات
رفته آوازه قند تو به مصر
[...]

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۵۲
ای دو گیسوت شب قدر و برات
جان فدا کرده برات اهل نجات
یافت بر خاک درت جا سر من
نلت من بابک اعلی الدرجات
سبزه خط تو بالای لب است
[...]

جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۳ - تاجور ساختن این شاهد غیبی به بی عیبی مباهی به تاج بسمله که مرصع است به جواهر اسماء و صفات الهی
میکنم از نم این آب حیات
زندگی بخش دل اهل نجات

جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۳ - تاجور ساختن این شاهد غیبی به بی عیبی مباهی به تاج بسمله که مرصع است به جواهر اسماء و صفات الهی
حرکاتش ز وفور برکات
داده جنبش به دل آثار حیات

جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۲۲ - عقد پنجم در بیان یکتایی و برهان بی همتایی حق سبحانه که در بیان و برهان همه زبان آوران یکسانند و همه بی زبانان یکزبان
تیز کن خنجر لابر سر لات
ببر از لات منی را ز منات

جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۲۵ - عقد ششم در بیان آنکه ذات حق سبحانه حقیقت وجود است و هر حقیقت که مشهود است به سریان ذاتی وی موجود است
ژرف بحریست پر از آب حیات
موج زن آمده از کل جهات

جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۲۵ - عقد ششم در بیان آنکه ذات حق سبحانه حقیقت وجود است و هر حقیقت که مشهود است به سریان ذاتی وی موجود است
جلوه اولش از حضرت ذات
بود بر خویش به اسما و صفات

جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۲۵ - عقد ششم در بیان آنکه ذات حق سبحانه حقیقت وجود است و هر حقیقت که مشهود است به سریان ذاتی وی موجود است
شد ز هر عکس در آیینه ذات
ذات یک عین ز اعیان ذوات

جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۲۸ - عقد هفتم در شرح تصوف که بستن دست تصرف است و رستن از قید تکلف
جلوه گر گشته بر او وحدت ذات
نکشد رنج تقابل ز صفات

جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۳۰ - مناجات در اشارت به سعادت ذوق و وجدان و علم و عرفان ارباب تصوف و طلب کمال قوت ارادت که مقدمه آن سعادت است
ای صفاتت حجب وحدت ذات
جلوه گر ذات تو ز اسما و صفات

جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۳۶ - مناجات در طلب کردن توبه و ثبات بر آن و نادیدن آن از خود و استوار ساختن آن به تقوا و ورع
جامی گمشده را بخش نجات
توبه روزی کن و بر توبه ثبات

جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۵۵ - عقد شانزدهم در رجا که به روایح وصال زیستن است و به لوایح جمال نگریستن
متراکم شده بر وی ظلمات
منقطع گشته سبب های نجات

جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۲۴ - عقد سی و نهم در نصیحت نفس خود که از همه گرفتارتر است و به نصیحت سزاوارتر
کو ظهیر آن که چو خضر آب حیات
کلک او داشت روان در ظلمات

جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۲۸ - حکایت شهری با روستایی که وی را به باغ خود برد
هر که از فخری او گفته صفات
دهنش کرده پر از حب نبات

جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۲۹ - مناجات در انتقال به خاتمه
وان نفس کش ببرد عرق حیات
تیغ ان اجل الله لآت

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول
غم عشاق تو آخر نشود
انزل الله علیکم برکات
میکشی هر طرف از حلقه زلف
بس کن ای باد صبا این حرکات
جامی از درد تو جان داد و نگفت
[...]

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت اول
از مقاصد ندیده کسب نجات
بی خبر از مواقف عرصات
