گنجور

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۹

 

دست عشقت قدحی داد و ببرد از هوشم

خم می گو: سر خود گیر، که من در جوشم

بر رخ من در می‌خانه ببندید امشب

که کسی نیست که: هر روز برد بر دوشم

من که سجاده به می دادم و تسبیح به نقل

[...]

۱۲ بیت
اوحدی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۶

 

می درم جامه و از مدعیان می پوشم

می خورم جامی و زهری بگمان می نوشم

من چو از باده گلرنگ سیه روی شدم

چه غم از موعظه ی زاهد ازرق پوشم

هر که از مستی و دیوانگیم نهی کند

[...]

۱۱ بیت
خواجوی کرمانی
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۰

 

من که از آتشِ دل چون خُمِ مِی در جوشم

مُهر بر لب زده، خون می‌خورم و خاموشم

قصدِ جان است طمع در لبِ جانان کردن

تو مرا بین که در این کار به جان می‌کوشم

من کِی آزاد شَوَم از غمِ دل؟ چون هر دَم

[...]

۹ بیت
حافظ
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش دوم - قسمت اول

 

گرچه از آتش دل چون خم می درجوشم

مهر بر لب زده خون می خورم و خاموشم

قصد جان است طمع در لب جانان کردن

تو مرا بین که در این کار به جان می کوشم

حاش الله که نیم معتقد طاعت خویش

[...]

۵ بیت
شیخ بهایی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۹

 

نوبهارست و در انجام طرب می‌کوشم

لب گل می‌مکم و خون جگر می‌نوشم

جلوه نخل مرادم نفریبد هرگز

گر همه شعله شود در هوس آغوشم

خسم و فرقت بی‌برگی وی سوخت مرا

[...]

۷ بیت
فصیحی هروی
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳۹

 

منم آن سیل که دریا نکند خاموشم

کوه را کشتی طوفان زده سازد جوشم

از ملامت نکنم شکوه ز بی حوصلگی

سخن تلخ می تلخ بود در گوشم

جوش من لنگر آرام نمی داند چیست

[...]

۱۰ بیت
صائب
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳

 

ساقی از جام طرب داد شرابی دوشم

جذبه نشئه شوق آمد و برد از هوشم

آنچنان رفته‌ای از دست ز تاب می دوش

که از این کو نتوان برد مگر بر دوشم

بس‌که از غلغله زهد جهان پر غوغاست

[...]

۷ بیت
یغمای جندقی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۷۹۶

 

آتش کیست که من دیگ صفت در جوشم

با همه جوش چرا غنچه صفت خاموشم

قرب شمع است بلی آفت پروانه ولی

سر رود بر سر این کار بجان میکوشم

بنده و بندی عشقت نه من امروز شدم

[...]

۹ بیت
آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۸۲۳

 

آتش کیست که من دیگ صفت در جوشم

با همه جوش چرا غنچه صفت خاموشم

قرب شمع است بلی آفت پروانه ولی

سر رود بر سر این کار بجان میکوشم

بنده و بندی عشقت نه من امروز شدم

[...]

۹ بیت
آشفتهٔ شیرازی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۲۲ - حافظ شیرازی قُدِّسَ سِرُّه

 

گرچه از آتش دل چون خم می در جوشم

مهر بر لب زده خون می‌خورم و خاموشم

حاش للّه که نیم معتقد طاعتِ خویش

این قدر هست که گه گه قدحی می‌نوشم

قصد جان است طمع در لب جانان کردن

[...]

۵ بیت
رضاقلی خان هدایت
 

نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۷۲

 

ساقیا ساغرِ دوشینه نَبُرد از هوشم

باده پیش آر که مخمور در شراب دوشم

گر چنین جلوه نماید رخِ گندم‌وَشِ یار

حاصلِ دنیی و عقبی به جویی نفروشم

اینچنینم که سر زلف تویی سامان کرد

[...]

۱۲ بیت
نیر تبریزی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۲

 

چون خم عشق ازل تا به ابد می‌جوشم

بادهٔ خانگی از خون جگر می‌نوشم

بگشا چهره مگر مشکل ما بگشایی

ورنه من بر حسب همّت خود می‌کوشم

تا که چشمم به تو افتاد دل از کف دادم

[...]

۸ بیت
غروی اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۲

 

من نخواهم به کسی زهد و ریا بفروشم

گو همه خلق بدانند که می می‌نوشم

واعظ بیهده‌ام وعظ مفرما که بود

در بر پیر مغان رهن کلامی گوشم

دستبرد غم عشق تو بنازم ای دوست

[...]

۸ بیت
صغیر اصفهانی