نوبهارست و در انجام طرب میکوشم
لب گل میمکم و خون جگر مینوشم
جلوه نخل مرادم نفریبد هرگز
گر همه شعله شود در هوس آغوشم
خسم و فرقت بیبرگی وی سوخت مرا
خرقه شعله در آتشکده تا کی پوشم
زخم ناسورم و از دولت حیرانی دوست
سالها شد که پرستار لب خاموشم
از پیامش نیم آگاه ولی دوش نگاه
میشد از دیده سراسیمه به طوف گوشم
چون برم نام تو در ناله بغلطد نفسم
چون کنم یاد تو در گریه درآید هوشم
برق این رمز فصیحی خردم سوخت که من
ناله بلبلم و از لب گل میجوشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به وصف احساسات عاشقانه و اندوه ناشی از جدایی میپردازد. او از زیباییهای بهار و لذت از طرب میگوید و در عین حال از درد و زخمهای ناشی از عشق و جدایی رنج میکشد. احساسات عشق و وفاداری او به معشوق به شدت دردناک است و در عین حال، زیباییها و لذتهای زندگی را نیز تجربه میکند. شاعر در نهایت به ناتوانی خود در ابراز احساسات و یادآوری معشوق اشاره میکند و میگوید که همه این احساسات در دلش میجوشد.
هوش مصنوعی: بهار است و من در حال تلاش برای خوشی و شادی هستم. گل را میمکیدم و از غم و رنج خود مینوشم.
هوش مصنوعی: جذابیت و زیبایی نخل محبوبم هرگز من را فریب نمیدهد، حتی اگر همه آتشها در آرزوی در آغوش گرفتن من شعلهور شوند.
هوش مصنوعی: درد و جدایی محبوبم مرا سوزاند، مانند شعلهای که در آتشکده میسوزد. تا چه زمانی میتوانم این سوختن را پنهان کنم؟
هوش مصنوعی: من زخم جراحتی هستم که هنوز درمان نشده، و سالهاست که در سرنوشت نامساعد دوستم، پرستار و یاورم سکوت کرده است.
هوش مصنوعی: پیامش را چندان نمیشناختم، اما دیشب دیدم که با نگرانی به گوشم نگاه میکند.
هوش مصنوعی: وقتی نام تو را بر زبان میآورم، نفسام به شدت در ناله میلرزد. چگونه میتوانم تو را به یاد آورم وقتی که در حال گریهام، هوش و حواسم از دست میرود؟
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر اوج احساسات و درک عمیق شاعر است. او به نوعی از سوزش و درد درونی اشاره میکند که به او اجازه میدهد تا به زیبایی و لطافت درون خود دست یابد. در واقع، او از یک سو در کشمکش با احساساتش است و از سوی دیگر، این کشمکش باعث میشود تا به زیباییهای زندگی و عشق پی ببرد. نالهی بلبل نشاندهندهی درد و اندوه است، اما جریان جوشیدن از لب گل، نشانهای از شکوفایی و زیبایی است که از دل این درد میجوشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دست عشقت قدحی داد و ببرد از هوشم
خم می گو: سر خود گیر، که من در جوشم
بر رخ من در میخانه ببندید امشب
که کسی نیست که: هر روز برد بر دوشم
من که سجاده به می دادم و تسبیح به نقل
[...]
می درم جامه و از مدعیان می پوشم
می خورم جامی و زهری بگمان می نوشم
من چو از باده گلرنگ سیه روی شدم
چه غم از موعظه ی زاهد ازرق پوشم
هر که از مستی و دیوانگیم نهی کند
[...]
من که از آتشِ دل چون خُمِ مِی در جوشم
مُهر بر لب زده، خون میخورم و خاموشم
قصدِ جان است طمع در لبِ جانان کردن
تو مرا بین که در این کار به جان میکوشم
من کِی آزاد شَوَم از غمِ دل؟ چون هر دَم
[...]
گرچه از آتش دل چون خم می درجوشم
مهر بر لب زده خون می خورم و خاموشم
قصد جان است طمع در لب جانان کردن
تو مرا بین که در این کار به جان می کوشم
حاش الله که نیم معتقد طاعت خویش
[...]
منم آن سیل که دریا نکند خاموشم
کوه را کشتی طوفان زده سازد جوشم
از ملامت نکنم شکوه ز بی حوصلگی
سخن تلخ می تلخ بود در گوشم
جوش من لنگر آرام نمی داند چیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.