قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۰ - قصیده
ای بهنگام سخا ابر کف و دریا دل
مشتری خوار ز دیدار تو و ماه خجل
بر نوشته است بعمر ابدی ملک ترا
در ازل ایزد و در دست جهان داده سجل
ز سواران چگل خوار و خجل خیل عجم
[...]
امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۸۰
ای نگاری که به حسن از تو زند حور مثل
ای غزالی که سزاوار سرودی و غزل
بر عرب هست ز بهر تو عجم را تفضیل
که عجم وصف تو گفته است و عرب وصف طلل
سرو زیر حُلّل و ماه بود زیر حلی
[...]
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۷ - در مدح ناصرالدین طاهر و وصف ربیع
جرم خورشید چو از حوت درآید به حمل
اشهب روز کند ادهم شب را ارجل
کوه را از مدت سایهٔ ابر و نم شب
پر طرایف شود اطراف چه هامون و چه تل
سبزه چون دست به هم درزند اندر صحرا
[...]
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۲۳ - وله یمدح الصّاحب جلال الدّین
ماجرایی که میان من و گردون رفتست
دوش بشنو که ترا شرح دهم از اوّل
تا سحر گه من و او دیده بهم بر نزدیم
بس که گفتیم و شنیدیم ز هرگونه جدل
در میان گفتمش ای از تو واز گردش تو
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۴۴
شتران مست شدستند، ببین رقص جمل
زُ اشتر مست که جوید ادب و علم و عمل
علم ما دادهی او و ره ما جادهی او
گرمی ما دم گرمش، نه ز خورشیدِ حمل
دم او جان دهدت روز نَفَخْتُ بپذیر
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۴۵
تو مرا می بده و مست بخوابان و بهل
چون رسد نوبت خدمت نشوم هیچ خجل
چو گه خدمت شه آید من میدانم
گر ز آب و گلم ای دوست نیم پای به گل
در نمازش چو خروسم سبک و وقت شناس
[...]
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۷۶۱
صبح دَم دوش برآورد منادی بلبل
هین که باز از تُتُقِ غنچه برون آمد گل
مطربِ زهره نوا ساقیِ خورشید لقا
خوش بود خاصه که بر طلعتِ گل نوشی مُل
نازکان سرخوش و برطرفِ چمن طوف کنان
[...]
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۷۶۹
ای دل آخر نشدی سیر ز محنت ای دل
به سرِ کویِ بلا بیش مکن سر منزل
چند گویی ز دهان و لب و چشم و خط و خال
چند گویی ز ختا و ختن و چین و چگل
می زنم سر به سر از دستِ تو با دیو و بلیس
[...]
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۷۷۲
سرِ پیوند ندارد صنمِ مهر گسل
خود دلش داد که بر کند چنین از ما دل
دوست نادیده و نا کرده وداعی با او
رفتنم واقعه یی مشکل و بودن مشکل
چون روم چون سپرم راه چه تدبیر کنم
[...]
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۷۷۴
ای دل از عمرِ گرانمایه چه داری حاصل
حاصلی نیست به جز هرزه درایی ای دل
گِردِ پا وسرِ آفاقِ جهان برگشتی
از جهان جز غم و اندوه چه کردی حاصل
بر تو دیرست که بستند مجانین عمدا
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲۹
من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم دل؟
که ز عشق تو به جز غصه ندارم حاصل
ای صبا، حال دل من بر دلدار مگوی
که جهانی ز غم عشق تو لایعقل
غافل از یاد تو یک لحظه نیم تا دانی
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۸۲
باغبان گو برو مپیما کز گل
بدم سرد سحر باز نیاید بلبل
جبدّا باده ی گلرنگ بهنگام صبوح
از کف سرو قدی گلرخ مشکین کاکل
در بهاران که رساند خبر کبک دری
[...]
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۱ - در مدح غیاث الدین محمد
راه نجم چو مشرف کند ایوان حمل
عامل نامیه را باز فرستد به عمل
صفر تخت سلطان فلک بر دارد
لاجرم در فلکش نام برآید به حمل
ابر نوروز چو از بحر برآید به هوا
[...]
سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۰
ای که در باغ جمالست رخ تو چون گل
گل تو در سخن آورد مرا چون بلبل
گر ببستان نگری ور بگلستان گذری
باد بر خاک نهد پیش تو رخساره گل
نیست با عز تو در کوی تو درویشی عار
[...]
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۶۸۰
نیست جز درد سری زین دل غمگین حاصل
با که گویم که چه می کشم از محنت دل
ظاهر آنست که از لذت جان بی خبرست
هر که را نیست دل از جانب خوبان مایل
برو ای ناصح و دیوانه مکن باز مرا
[...]
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۶
دل من میکشد و چون نروم از پی دل
سوی دلبر که دل آرام نگیرد با گِل
تو اگر پند بفرمائی و گر بند نهی
دل دیوانه چنان نیست که گردد عاقل
ای صبا چون گذرد یار به من بازنمای
[...]
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۰
بگذر ای عاقل و بگذار مرا لایعقل
بر سر کوی بتان پای به گل دست به دل
دیده را دولت بیدار اگر بود، نبود
پردهٔ دیده میان دل و دلبر حایل
اشک باران شدم و تا چشم زدم سایل بود
[...]
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۹۲
من بی دل چکنم پیش که گویم غم دل
که ز عشق تو بجز غصّه ندارم حاصل
ای صبا حال دل من بر دلدار بگوی
که جهانی ز غم عشق تو شد لایعقل
غافل از یاد تو یک لحظه نیم تا دانی
[...]
حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۲۰ - ماده تاریخ وفات (بلبل، سرو، سمن، یاسمن، لاله، گل = ۷۵۷)
بلبل و سرو و سمن یاسمن و لاله و گل
هست تاریخ وفات شه مشکین کاکل
خسرو روی زمین غوث زمان بواسحاق
که به مه طلعت او نازد و خندد بر گل
جمعه بیست و دوم ماه جمادی الاول
[...]
خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۵ - استقبال از کمال خجندی
شمع میگفت به پروانه شبی در منزل
که مرا نیز بر احوال تو میسوزد دل
سرورا در غم هجر تو ز بس گریه و آه
عمر بر باد شد و پای فرو رفت به گل
غنچه بر نقش دهان تو به ده دل نگران
[...]