قاسم انوار » دیوان اشعار » ملمعات » ملمعات گیلکی » شمارهٔ ۱
دیشب آن گیل دلافروز، که بیمار اویم
اتفاقا به من افتاد گذارش ز قضا
گفت: هان چونی و تی حال به می عشق چه بو؟
گفتمش: هیچ کساواتی مرا کار مبا
من درویش ستمدیده چو بیمار توام
[...]
قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۴
هر کسی را به خدا گرچه خدا داد جزا
«امنا» را «امناهم »، «فسقا» را «فسقوا»
قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۴
عاشقانند که در بند عهود حقند
وصف ایشان چه توان گفت ز حال «صدقوا»؟
قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۴
دوست در جلوه گری آمد و قاسم حیران
«کل من حیر فی العشق فقد اتصلوا»
حیدر شیرازی » دیوان مونس الارواح » غزلیات » شمارهٔ ۵ - و له ایضا
ملک ملک ملاحت، شه خوبان خطا!
ریختی خون دل سوخته، بی جرم و خطا
گفتم از ملک ملک شاد شوم، عقلم گفت
به سراپردهٔ سلطان نرسد دست گدا
گرد کوهت چه عجب گر چو کمر می گردم
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۵
چند سوی چمن آیم به هوایت چو صبا
یک ره ای سرو سهی قامت رعنا بنما
به ته کرته نیلی سوی بستان بخرام
تا گل از شوق کند خرقه فیروزه قبا
باغبان کاش کند سوسن و گل فرش رهت
[...]
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۴
دی گذشتیم برآن دلبرو گفتیم دعا
قال من انتم قلنا فقراء غربا
فقراییم و عجب آنکه نخواهیم ز تو
هیچ حاجت که تویی در دو جهان حاجت ما
غرباییم و نداریم بجز تو وطنی
[...]
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۸
خواجه درمانده فرج است و گرفتار گلو
«فانکحوا» بیش نخوانده ست ز قرآن و «کلوا»
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰
غم ندارد ز گدایی تن غم پرور ما
گو هما سایه دولت مفکن بر سرما
در سفالین قدح و ساغر باده یکی است
غایت این است که از زر نبود ساغر ما
آتش ما چه حدیث است که آبش بکشد
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱
کس از سرشت بدو نیک خلق آگه نیست
بدان خدای که جان داد خلق عالم را
خدا شناس توان شد بعلم و عقل ولی
بهیچ وجه نشاید شناخت آدم را
آدم از خلد برین دور شد از لذت نفس
[...]
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸
تا نقاب از مه رخسار تو برداشت صبا
یافت از پرتو حسن تو جهان نور و صفا
از تجلی جمال تو دل و جان جهان
مست و لایعقل و شیداست زهی حسن لقا
جز جمالی که بهر لحظه نماید رخ دوست
[...]
فضولی » دیوان اشعار فارسی » مقطعات » شمارهٔ ۱
یاد دارم که چو آدم شرف خلقت یافت
شد مشرف بقبول و لقد کرمنا
گشت مسجود ملائک ز کمال عزت
کرد در روضه جنت بفراغت مأوا
بی تعب بود میسر همه مقصودش
[...]
وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » ترکیبات » سوگواری بر مرگ دوست
دیده گو اشک ندامت شو و بیرون فرما
دیدن دیده چه کار آیدم از دوست جدا
عوض یوسف گم گشته چو اخوان بینید
دیده خوب است به شرطی که بود نابینا
گرچه دانم که نمییابیش ای مردم چشم
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش دوم - قسمت دوم
صاحبدلی به مدرسه آمد ز خانقاه
بشکست عهد صحبت اهل طریق را
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش دوم - قسمت دوم
دل گفت مرا علم لَدُنی هوس است
تعلیمم کن اگر تُرا دست رس است
گفتم میان عالم و عابد چه فرق بود
تا اختیار کردی از آن این فریق را
فتنه ی پیران نه تنها شد که طفل مکتبی
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش دوم - قسمت دوم
گفتم که: الف،گفت: دگر؟ گفتم: هیچ
در خانه اگر کس است، یک حرف بس است
گفت آن گلیم خویش برون می برد زموج
وین سعی می کند که بگیرد غریق را
گاه گاه از شرم مردم چشم می پوشم ولی
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش پنجم
از سر کوی تو شبها ره صحرا گیرم
تا بنالم به مراد دل غمناک آن جا
فصیحی هروی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲ - در منقت علیبن موسیالرضا علیهالسلام
در دریای عبودیت و معبود فنا
ید بیضای امامت علی بن موسا
کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۴
ما که باشیم که کس جانب ما را گیرد
اینقدر بس که شکست از طرف ما باشد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۵۰۰
لب نهادم به لب یار و سپردم جان را
تا به امروز به این مرگ نمرده است کسی