محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم
درخور حمد و ثنا بار خدایی است کریم
که ز خوان کَرَمش بهره بَرد دیو رجیم
نیک و بد را ننمود از در احسان محروم
سلطنت داد به فرعون و نبوت به کلیم
آیت بخشش او نقد روان است و خرد
[...]
محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۶ - در مدح رابع اصول دین ثالث ائمه هُدی حضرت سیّدالشهداء علیه السلام
نیمه شب بر سرم آن خسرو شیرین آمد
خفته بودم که مرا بخت به بالین آمد
آمد آن گونه که تقریر نمودن نتوان
چون توان گفت به تن جان به چه آیین آمد
قامت افروخته افروخت رُخ طُرّه ی پَریش
[...]
محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۱۶ - در مدح حضرت ابوالفضل العبّاس علیه السلام
آن قوی پنجه که آزردن دل ها است فَنَش
الفتی هست نهان با دل غمگین مَنش
جان رسیده به لب از دوری جان بخش لبش
دل به تنگ آمده از حسرت نوشین دهنش
آن که می گفت بود حاصل ایام دمی
[...]
محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۲۴ - در نعت وجود مقدس خاتم النبیّین صلی الله علیه و آله و سلم
اول صبح دوم، آخر دوران شب است
هله عید آمد و روزی خوش و وقتی عجب است
هر که را می نگری سرخوش صهبای سرور
هر کجا می گذری بزم نشاط و طرب است
آید از هر شجری صوت انا الله در گوش
[...]
محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۲۹ - موشح به منقبت شاه ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام
جان ناقابل قربان تو نیست
ورنه دل بستگیم هیچ به جان جان تو نیست
شاهد حال بود وضع پریشان که مرا
بستگی جز به زلف پریشان تو نیست
چون شوم محرم کویت بکَنم جامه زتن
[...]
محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۳۵ - ایضاً من نوادر طبعه و خیاله علیه الرحمه
نه به تنها دل من از پی دلدار به رفت
هرکجا بود دلی، در سر این کار به رفت
دل سودازده با سلسله رقصد زطرب
تا که در سلسله ی گیسوی دلدار به رفت
ای خوش آن جان که نثار ره جانان گردید
[...]
محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۴۲ - در مدح امیرالمؤمنین و امام المتّقین علیه السلام
دوش در صحن چمن از چه سبب غوغا بود
مگر آن سرو چمان جلوه کنان آنجا بود
راستی سرو چمن این همه آشوب نداشت
این قیامت همه از قامت او برپا بود
ایمن از حادثه ی دور فلک صحن چمن
[...]
محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۴۳ - مختوم به مدح حضرت ساقی کوثر حیدر صفدر علیه السلام
ساقیا زان می دیرینه بده جامی چند
که زیک جرعه ی آن پخته شود خامی چند
گوش دل باز کن ای عاشق مشتاق که باز
دارم از جانب جانان به تو پیغامی چند
همّتی کُن که به جانان رسی ای جان عزیز
[...]
محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۴۷ - مختوم به مدح شاه ولایت علی بن ابیطالب علیه السلام
گر به شمشیر توام قتل میسّر میشد
عمرم از زندگی خضر فزونتر میشد
کاش آن روز که دورم ز تو میکرد فلک
روز محشر شده دور فلکی سر میشد
آستین گر نشدی سدّ ره سیل سرشک
[...]
محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۵۰ - در نیایش حضرت امیرالمؤمنین و امام المتقین علیه السلام
مه من هر که تو را ناظر و مایل نبود
هیچش از دیده و دل بهره و حاصل نبود
آدمیزاده نه از خیل بهائم باشد
حیوانی که به دیدار تو مایل نبود
هست چون حلقه ی گیسوی تو هر سلسله ی
[...]
محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۵۶ - در مدح معیّر الممالک دام مجدُهُ
آب خضر از لب لعل تو نه من جویم و بس
چون سکندر طلبد چشمهٔ حیوان همه کس
خط آزادی و منشور سرافرازی یافت
سرو تا بندگی قد تو را کرد هوس
در خم زلف تو مرغ دل دیوانه اسیر
[...]
محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۵۷ - وَ لَهُ عَلَیهِ الرَّحمه ایضاً فی التَّشبیب
غیر بوسیدن تو نداریم هوس
هوس ما به همه عمر، همین باشد و بس
دیگران را هوس حور و قصور است و مرا
نیست جز دیدن روی و سر کوی تو هوس
بی گل روی تو ای سرو قد و لاله عذار
[...]
محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۵۸ - و له ایضاً فی التَّشبیب و التّحبیب
کیست آن مه که چو جولان دهد از ناز فرس
دل عُشّاق شود ناله کنان هم چو جرس
من برآنم که ره عشق تو گیرم در پیش
گر بدانم که دوصد عائله دارد در پس
یار اگر نیست وفادار، چه فرق از اغیار
[...]
محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۷۶ - در مدح حضرت اسدالله الغالب علی بن ابیطالب علیه السلام
رنجها برده فراوان، هنر آموختهام
وز همه عشق ترا خوبتر آموختهام
نی خطا گفتم جز عشق، ندارم هنری
به عمر همین یک هنر آموختهام
تا نموده است ز خود بیخبرم جذبهٔ دوست
[...]
محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۸۰ - و له ایضاً علیه الرَّحمَةِ و الغُفران
خاطر از زلف تو امروز، پریشان کردم
دیده از فرقت رخسار تو گریان کردم
شکرلله که به یمن شرف دولت عشق
خویش را مالک صد ملک سلیمان کردم
تا مرا سلطنت فقر، به پوشید لباس
[...]
محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۹۰ - در ولایت با سعادت حضرت سیّد الشهداء علیه السلام
سومین روز شعبان شده طالع آن ماه
که بود طلعت وی مطلع انوار الاه
پرتوی هست ز رخشنده رُخش، روشن صبح
از سواد خم مویش اثری شام سیاه
قصه حسن تو همّت عشّاق رُخش
[...]
محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۹۲ - موشّح به نام نامی حضرت اسدالله الغالب علی بن ابیطالب علیه السلام
یار چون تیغ کشد، گو سپر اندازی به
ور زند تیر برش، برش سینه هدف سازی به
سر، مار و دم شیر است، خم طره ی دوست
با چنین طره دلا، گر نکنی باز به
درد عشق است نکوتر ز سلامت، جانا
[...]
محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۹۸ - در مدح سلطان مغفور ناصرالدین شاه
نوبهار آمد و باد سحری غالیهبوست
گاه طرف چمن و سایهٔ بید و لب جوست
خیز تا بهر تفرّج سوی گلزار رویم
که صبا غالیهافشان و زمین غالیهبوست
مشکبو از چه سبب شد نفس باد بهار
[...]
محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۱۰۷ - در مدح شاه فقید سعید ناصرالدین شاه می فرماید
نو بهار آمد و آراست چمن را چو عروس
موسم عشرت و هنگام کنار آمد و بوس
باغ ز انواع ریاحین چو پرطاووس است
گلستان از گل حمری همه چون چشم خروس
عارض باغ زمشّاطه گی باد بهار
[...]
محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۱۱۸ - مختوم به مدح قنبر علی مرتضی علیه السلام
بشنو پند من ای خواجه بسی سود بری
پرده بر عیب کسان پوش و مکن پرده دری
باده نوشیدن در پرده شب های دراز
خوشتر از پرده دری باشد و ورد سحری
ای که دور تو به آزار کسان می گذرد
[...]