گنجور

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۲

 

ای ببرده آب آتش روی تو

عالمی در آتشند از خوی تو

مشک و می را رنگ و مقداری نماند

ای نه مشک و می چو روی و موی تو

چشمکانت جاودانند ای صنم

[...]

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۳

 

باد عنبر برد خاک کوی تو

آب آتش ریخت رنگ روی تو

جاودان را نیست اندر کل کون

هیچ دولتخانه چون ابروی تو

کفر و دین را نیست در بازار عشق

[...]

سنایی
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۳

 

ترک من ای من سگ هندوی تو

دورم از روی تو دور از روی تو

بر لب و چشمت نهادم دین و دل

هر دو بر طاق خم ابروی تو

من به گردت کی رسم چون باد را

[...]

انوری
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷

 

ای شب تاری غلام موی تو

روز روشن پیشکار روی تو

چاکر روز و شبم تا روز و شب

نایبند از روی تو وز موی تو

بنده موی تو دلهای جهان

[...]

ادیب صابر
 

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۹

 

پشت پایی زد خرد را روی تو

رنگ هستی داد جان را بوی تو

گشته چون من کشته‌ای زنار دار

جان عیسی در صلیب موی تو

از پی خون‌ریز جان خاکیان

[...]

خاقانی
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۶

 

ای جهانی پشت گرم از روی تو

میل جان از هر دو عالم سوی تو

صد هزاران آدمی را ره بزد

مردم آن نرگس جادوی تو

لاابالی‌وار خوش بر خاک ریخت

[...]

عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۷

 

ای خم چرخ از خم ابروی تو

آفتاب و ماه عکس روی تو

تا به کوی عقل و جان کردی گذر

معتکف شد عقل و جان در کوی تو

کی دهد آن را که بویی داده‌ای

[...]

عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۸

 

ای دو عالم پرتوی از روی تو

جنت الفردوس خاک کوی تو

صد جهان پر عاشق سرگشته را

هیچ وجهی نیست الا روی تو

صد هزارن قصه دارم دردناک

[...]

عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۹

 

ای دو عالم یک فروغ از روی تو

هشت جنت خاک‌بوس کوی تو

هر دو عالم را درین چاه حدوث

تا ابد حبل‌المتین یک موی تو

هر دو عالم گرچه عالی اوفتاد

[...]

عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۰۱

 

ذره‌ای نادیده گنج روی تو

ره بزد بر ما طلسم موی تو

گشت رویم چون نگارستان ز اشک

ای نگارستان جانم روی تو

هست خورشید رخت زیر نقاب

[...]

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی توحید » حکایت محمود و ایاز و حسن در روز عرض سپاه

 

هست ایازت سایه‌ای در کوی تو

گم شده در آفتاب روی تو

عطار
 

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷ - در ارتباط ولایت با نبوت

 

مصطفی گفتا که جفرم روی تو

مرتضی گفتا که راهم سوی تو

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - فی التوحید باری عز اسمه

 

شد بنفشه خرقه پوش کوی تو

سر ببردرمست های و هوی تو

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل

 

گردرآید یک نسیم از سوی تو

پای کوبان جان دهم درکوی تو

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و هفتم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل

 

تو برو ای زاهد و کم گوی تو

مرد نفسی زر طلب زن جوی تو

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و نهم » بخش ۹ - الحكایة و التمثیل

 

زین ادب زین حرمت وزین خوی تو

ای نظام الملک بردی گوی تو

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و پنجم » بخش ۱ - المقالة الخامسة و الثلثون

 

ای مه و خورشید عکس روی تو

عرش و کرسی جفتهٔ در کوی تو

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و پنجم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل

 

چون همه سوی حق آمد پوی تو

حق خود آید بیشک اکنون سوی تو

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم

 

تا زجایی راه یابد سوی تو

در نفسها میزند اوهوی تو

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۰ - حكایت استاد نقاش

 

راه ده تا من درآیم سوی تو

چون درآیم من ببینم روی تو

عطار
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode