گنجور

 
عطار

ای جهانی پشت گرم از روی تو

میل جان از هر دو عالم سوی تو

صد هزاران آدمی را ره بزد

مردم آن نرگس جادوی تو

لاابالی‌وار خوش بر خاک ریخت

آب روی عاشقان ابروی تو

سر برون کن تا ببینی عالمی

هر یکی را شیوه‌ای در کوی تو

دست دور از روی تا پروانه‌وار

پای‌کوبان جان دهم بر روی تو

ترکتازی کن بتا بر جان و دل

تا شوم از جان و دل هندوی تو

هر شبی وقت سحر عطار را

عطر جان آید نصیب از موی تو