مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۳
مجلس خوش کن از آن دو پاره چوب
عود را درسوز و بربط را بکوب
این ننالد تا نکوبی بر رگش
وان دگر در نفی و در سوزست خوب
مجلسی پرگرد بر خاشاک فکر
[...]
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۳۳ - طلب کردن امت عیسی علیهالسلام از امرا کی ولی عهد از شما کدامست
نه غلط گفتم که نایب با منوب
گر دو پنداری قبیح آید نه خوب
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۵۸ - منع کردن خرگوش از راز ایشان را
مشورت دارند سرپوشیده خوب
در کنایت با غلط افکن مشوب
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۵ - جواب گفتن شیر خرگوش را و روان شدن با او
ناله میکن کای تو علام الغیوب
زیر سنگ مکر بد ما را مکوب
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۰۴ - در خواب گفتن هاتف مر عمر را رضی الله عنه کی چندین زر از بیت المال به آن مرد ده کی در گورستان خفته است
زانچ گفتم من ز فهم سنگ و چوب
در بیانش قصهای هشدار خوب
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۴۴ - قصه آنکس کی در یاری بکوفت از درون گفت کیست آن گفت منم گفت چون تو توی در نمیگشایم هیچ کس را از یاران نمیشناسم کی او من باشد برو
کاف و نون همچون کمند آمد جذوب
تا کشاند مر عدم را در خطوب
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۴۷ - نشاندن پادشاه، صوفیانِ عارف را پیش روی خویش تا چشمشان بدیشان روشن شود
عاشق آیینه باشد روی خوب
صیقل جان آمد و تقوی القلوب
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۲ - رجوع به حکایت زید
کی سیه گردد ز آتش روی خوب
کو نهد گلگونه از تقوی القلوب
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۹ - رجوع به حکایت ذاالنون رحمة الله علیه
بر جهید و سنگ پران کرد و چوب
جملگی بگریختند از بیم کوب
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۰ - امتحان کردن خواجهٔ لقمان زیرکی لقمان را
بندگان خاص علام الغیوب
در جهان جان جواسیس القلوب
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۷۰ - باز الحاح کردن معاویه ابلیس را
گفته است الکذب ریب فی القلوب
گفت الصدق طمانین طروب
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹۲ - قصهٔ اعرابی و ریگ در جوال کردن و ملامت کردن آن فیلسوف او را
این چنین فکر دقیق و رای خوب
تو چنین عریان پیاده در لغوب
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۶ - رفتن خواجه و قومش به سوی ده
آن دروگر روی آورده به چوب
بر امید خدمت مهروی خوب
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۴۹ - اختلاف کردن در چگونگی و شکل پیل
بستهٔ شیر زمینی چون حبوب
جو فطام خویش از قوت القلوب
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۲۶ - بیان آنک هر کس را نرسد مثل آوردن خاصه در کار الهی
چون چنان شاهی نداند سر چوب
تو چه دانی سر این دام و حبوب
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵۷ - قانع شدن آن طالب به تعلیم زبان مرغ خانگی و سگ و اجابت موسی علیه السلام
گندم و جو را و باقی حبوب
میتوانی خورد و من نه ای طروب
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۷۲ - تشبیه نص با قیاس
نه سحابش ره زند خود نه غروب
وا رهید او از فراق سینه کوب
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۹۴ - دیگر باره ملامت کردن اهل مسجد مهمان را از شب خفتن در آن مسجد
گفت پیغامبر سپهدار غیوب
لا شجاعة یا فتی قبل الحروب
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۱۱ - رسیدن بانگ طلسمی نیمشب مهمان مسجد را
ای دهلهای تهی بی قلوب
قسمتان از عید جان شد زخم چوب
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۶۱ - نصیحت دنیا اهل دنیا را به زبان حال و بیوفایی خود را نمودن به وفا طمع دارندگان ازو
روز دیدی طلعت خورشید خوب
مرگ او را یاد کن وقت غروب