نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۷ - ذکر شهادت عون فرزند عقیلة العرب، حضرت زینب
این گرامی گوهر عمّ من است
غنچه نورستۀ آن گلشن است
نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۱۰ - ذکر شهادت حضرت شاهزاده علی اصغر علیه السلام
عشق را مادر ز زاد استرون است
عاشقان را قاف وحدت مسکن است
نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۲۶ - آمدن جوان نصرانی به قتل آن حضرت
ایلیا و شنطیا باب من است
نام من هوشین، شقیقم هاشن است
نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۲۶ - آمدن جوان نصرانی به قتل آن حضرت
غسل عیسی گر ز نهر اردن است
غسل تعمید من از خون من است
نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۲۹ - ذکر آمدن لشگر به خیمه گاه
یا نه خود این هر دو شاه ذوالمن است
روح یک روحست اگر با صد تن است
اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۱۱ - در بیان اینکه تربیت خودی را سه مراحل است مرحلهٔ اول را اطاعت و مرحلهٔ دوم را ضبط نفس، و مرحله سوم را نیابت الهی نامیده اند: «مرحلهٔ اول اطاعت»
غنچه ی ما گلستان در دامن است
چشم ما از صبح فردا روشن است
اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۱۲ - در شرح اسرار اسمای علی مرتضی
خاک تاریکی که نام او تن است
عقل از بیداد او در شیون است
اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۱۲ - در شرح اسرار اسمای علی مرتضی
مرتضی کز تیغ او حق روشن است
بوتراب از فتح اقلیم تن است
اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۱۲ - در شرح اسرار اسمای علی مرتضی
ناتوانی زندگی را رهزن است
بطنش از خوف و دروغ آبستن است
اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۱۷ - در بیان اینکه مقصد حیات مسلم ، اعلای کلمة الله است و جهاد ، اگر محرک آن جوع الارض باشد در مذهب اسلام حرام است
سطوتش اهل جهان را دشمن است
نوع انسان کاروان ، او رهزن است
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۶ - در معنی اینکه یأس و حزن و خوف ام الخبائث است و قاطع حیات و توحید ازالهٔ این امراض خبیثه می کند
بیم غیر الله عمل را دشمن است
کاروان زندگی را رهزن است
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۷ - محاورهٔ تیر و شمشیر
ور صفای او ز قلب مؤمن است
ظاهرش روشن ز نور باطن است
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۲۵ - در معنی اینکه بقای نوع از امومت است و حفظ و احترام امومت اسلام است
پوشش عریانی مردان زن است
حسن دلجو عشق را پیراهن است
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۲۵ - در معنی اینکه بقای نوع از امومت است و حفظ و احترام امومت اسلام است
فکر او از تاب مغرب روشن است
ظاهرش زن باطن او نازن است
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۲۷ - خطاب به مخدرات اسلام
دور حاضر تر فروش و پر فن است
کاروانش نقد دین را رهزن است
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۲۴ - ارض ملک خداست
عشوه های او همه مکر و فن است
نی از آن تو نه از آن من است
اقبال لاهوری » پس چه باید کرد؟ » بخش ۲۴ - خطاب به پادشاه اسلام اعلیحضرت ظاهر شاه «ایده‘ الله بنصره»
خاوران از شعلهٔ من روشن است
ای خنک مردی که در عصر من است
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۱ - سلام به هند بزرگ
ناامیدی حربهٔ اهریمن است
پیشش امّید آسمانی جوشن است