گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲۸

 

هر که را اسرار عشق اظهار شد

رفت یاری زانک محو یار شد

شمع افروزان بنه در آفتاب

بنگرش چون محو آن انوار شد

نیست نور شمع هست آن نور شمع

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۲ - رجوع به حکایت زید

 

چون بیاید صبح وقت بار شد

انجم پنهان شده بر کار شد

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۲ - رجوع به حکایت زید

 

خواب مرده لقمه مرده یار شد

خواجه خفت و دزد شب بر کار شد

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱ - سر آغاز

 

نفس با نفس دگر چون یار شد

عقل جزوی عاطل و بی‌کار شد

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۸۵ - قصهٔ دقوقی رحمة الله علیه و کراماتش

 

جزو از کل قطع شد بی کار شد

عضو از تن قطع شد مردار شد

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۲۱ - آمدن پیغامبران حق به نصیحت اهل سبا

 

بس عزیزی که بناز اشکار شد

چون شکارت شد بر تو خوار شد

مولانا
 
 
۱
۲
sunny dark_mode