مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲۸
هر که را اسرار عشق اظهار شد
رفت یاری زانک محو یار شد
شمع افروزان بنه در آفتاب
بنگرش چون محو آن انوار شد
نیست نور شمع هست آن نور شمع
[...]
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲ - عاشق شدن پادشاه بر کنیزک رنجور و تدبیر کردن در صحت او
چون خرید او را و برخوردار شد
آن کنیزک از قضا بیمار شد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۳ - در معنی آنک من اراد ان یجلس مع الله فلیجلس مع اهل التصوف
موم و هیزم چون فدای نار شد
ذات ظلمانی او انوار شد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۳ - برون انداختن مرد تاجر طوطی را از قفس و پریدن طوطی مرده
نوح و موسی را نه دریا یار شد
نه بر اعداشان بکین قهار شد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۰۸ - گردانیدن عمر رضی الله عنه نظر او را از مقام گریه کی هستیست به مقام استغراق
چونک فاروق آینهٔ اسرار شد
جان پیر از اندرون بیدار شد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۲ - رجوع به حکایت زید
چون بیاید صبح وقت بار شد
انجم پنهان شده بر کار شد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۲ - رجوع به حکایت زید
خواب مرده لقمه مرده یار شد
خواجه خفت و دزد شب بر کار شد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱ - سر آغاز
نفس با نفس دگر چون یار شد
عقل جزوی عاطل و بیکار شد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۵ - اندرز کردن صوفی خادم را در تیمار داشت بهیمه و لا حول خادم
همچو صیادی سوی اشکار شد
گام آهو دید و بر آثار شد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۶ - فرمودن والی آن مرد را کی این خاربن را کی نشاندهای بر سر راه بر کن
هیزم تیره حریف نار شد
تیرگی رفت و همه انوار شد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۴۸ - رفتن مصطفی علیه السلام به عیادت صحابی و بیان فایدهٔ عیادت
از صحابه خواجهای بیمار شد
واندر آن بیماریش چون تار شد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۶۱ - وصیت کردن پیغامبر علیه السلام مر آن بیمار را و دعا آموزانیدنش
آتش حرص از شما ایثار شد
و آن حسد چون خار بد گلزار شد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۰ - جمع آمدن اهل آفت هر صباحی بر در صومعهٔ عیسی علیه السلام جهت طلب شفا به دعای او
چند آن لنگی تو رهوار شد
چند جانت بی غم و آزار شد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۳۷ - حکایت مارگیر کی اژدهای فسرده را مرده پنداشت در ریسمانهاش پیچید و آورد به بغداد
چون عصای موسی اینجا مار شد
عقل را از ساکنان اخبار شد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۸۵ - قصهٔ دقوقی رحمة الله علیه و کراماتش
جزو از کل قطع شد بی کار شد
عضو از تن قطع شد مردار شد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۲۱ - آمدن پیغامبران حق به نصیحت اهل سبا
بس عزیزی که بناز اشکار شد
چون شکارت شد بر تو خوار شد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۹۱ - بیان آنک هر حس مدرکی را از آدمی نیز مدرکاتی دیگرست کی از مدرکات آن حس دگر بیخبرست چنانک هر پیشهور استاد اعجمی کار آن استاد دگر پیشهورست و بیخبری او از آنک وظیفهٔ او نیست دلیل نکند کی آن مدرکات نیست اگرچه به حکم حال منکر بود آن را اما از منکری او اینجا جز بیخبری نمیخواهیم درین مقام
گرنه کوه و سنگ با دیدار شد
پس چرا داود را او یار شد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۳۱ - لابه کردن قبطی سبطی را کی یک سبو به نیت خویش از نیل پر کن و بر لب من نه تا بخورم به حق دوستی و برادری کی سبو کی شما سبطیان بهر خود پر میکنید از نیل آب صاف است و سبوکی ما قبطیان پر میکنیم خون صاف است
متقی آنست کو بیزار شد
از ره فرعون و موسیوار شد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۳۸ - قال النبی علیهالسلام ارحموا ثلاثا عزیز قوم ذل و غنی قوم افتقر و عالما یلعب به الجهال
آنک او بعد از رئیسی خوار شد
وآن توانگر هم که بیدینار شد