مولانا
»
مثنوی معنوی
»
دفتر پنجم
»
بخش ۳۸ - قال النبی علیهالسلام ارحموا ثلاثا عزیز قوم ذل و غنی قوم افتقر و عالما یلعب به الجهال
گفت پیغمبر که رحم آرید بر
جان من کان غنیا فافتقر
والذی کان عزیزا فاحتقر
او صفیا عالما بین المضر
گفت پیغمبر که با این سه گروه
رحم آرید ار ز سنگید و ز کوه
آنک او بعد از رئیسی خوار شد
وآن توانگر هم که بیدینار شد
وآن سوم آن عالمی که اندر جهان
مبتلی گردد میان ابلهان
زانک از عزت به خواری آمدن
همچو قطع عضو باشد از بدن
عضو گردد مرده کز تن وا برید
نو بریده جنبد اما نی مدید
هر که از جام الست او خورد پار
هستش امسال آفت رنج و خمار
وآنک چون سگ ز اصل کهدانی بود
کی مرورا حرص سلطانی بود
توبه او جوید که کردست او گناه
آه او گوید که گم کردست راه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.