گنجور

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١٠١ - قصیده

 

گردش گردون بکامم گر نباشد گو مباش

ورز مهرش بر سرم افسر نباشد گومباش

گر هنرمند از کسی یاری نیابد گو میاب

چون هنر یارست اگر یاور نباشد گو مباش

پرتو نور تجلی چون ز شب ظلمت زدود

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١٠٣ - ایضاً له

 

گر شود در عشق جانان جان شیرینم تلف

هر زمان افزون بود دل را بمهر او شعف

چشم من گر رسته دندانش را بیند بخواب

از خیال روی او گوهر شود همچون صدف

همچو چنگ از پیش بر نارم سر اندر بندگیش

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١٠۴ - ایضاً له

 

حبذا دارالحدیثی کز معالی و شرف

زیبد ار دارد بمهر و مه شرف

بسکه در شاهوار از بحر طبع مصطفی

جمع شد دروی ز گوهر پر بر آمد چون صدف

چون امام جمله اصحابش حدیثی پی فکند

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١١١ - وله ایضاً در مدح مولانا غیاث الدین بحرآبادی

 

صبحدم بر خاک کویش بگذاری باد شمال

بیتو گو هستم در آتش ای بلطف آب زلال

جان مهجور از تن رنجور دور از روی تو

کرد خواهد تا جوار حضرت حق انتقال

میکند بر چشم عشاق تو خواب خوش حرام

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١١٢ - قصیده در مدح فاضل اوحد حکیم الدین

 

این منم یا رب که در دل شادمانی یافتم

و آنچه جستم از قضای آسمانی یافتم

با من این الطاف چرخ کینه ورزان میکند

کز خدیو ملک دانش مهربانی یافتم

اوحد الدنیا حکیم الدین که نپسندد خرد

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١١۵ - وله در مدح علاءالدین حسین

 

پیشتر زین چند گاهی دل پریشان داشتم

خود چه میگویم ز دل صد رنج بر جان داشتم

یوسف مصر کرم را از تکسر شکوه ئی

بود و من یعقوب وش دل بیت احزان داشتم

آن علی نام حسن سیرت علاءالدین حسین

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١١۶ - ایضاً له

 

حبذا آرامگاهی خوشتر از دار النعیم

وز پری رویان صدف کردار پر در یتیم

همچو چشم و چون دل عاشق پر آب و آتش است

لیک با حر جحیمش هست هم روح و نسیم

معتدل در وی هوا و متسع در وی فضا

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١٢۶ - ایضاً له در مدح نجم الدین عبدالعلی

 

دوش وقت صبحدم از لطف رب العالمین

هاتفی در گوش هوشم گفت کای ابن یمین

تا بکی محنت کشی زین پس زمان راحتست

سر بر آر از خواب و خیز ایندولت بیدار بین

خطه فریومدا کنون شد ز نزهت آنچنانک

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١٣٢ - ایضاً له در مدح ملک شمس الدین محمد

 

نوجوان شد گاه پیری دولت ابن یمین

سایه چون گسترد بروی آفتاب ملک و دین

خسرو عادل امیر شه نشان کز عدل او

گشت با شاهین کبوتر از محبت همنشین

شمس ملک و دین محمد آنکه روز کارزار

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۴٠ - وله در مدح کرایشاه

 

ایصبا لطفی بود گر بگذری یک صبحگاه

بر جناب خسرو خسرو نشان کر ایشاه

آنکه گردون در هنر همتا ندیدش گر چه کرد

بارها از مرکز ماهی نظر بر اوج ماه

ورچه هم ممکن بود دیدن نظیرش در هنر

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۴١ - ایضاً له در مدح نظام الدین یحیی

 

باد میمون نهضت رایات شاه دین پناه

آنکه بر خلقش بحق کردست ایزد پادشاه

شاه دین پرور نظام دولت و ملت کز اوست

سربلند و پای برجا در جهان دیهیم و گاه

و آنکه شاه اختران دربندگی او کمر

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۴٣ - وله ایضاً در تهنیت ورود ملک معز الدین حسین کرت

 

شاد باش ایدل که خوش آمد بشیراز گرد راه

مژده داد از مقدم میمون شاه دین پناه

خسرو عادل معزالدین و الدنیا حسین

آفتاب ملک و ملت سایه لطف اله

یوسف مصر دل اهل خراسان زینخبر

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۴۵ - ایضاً

 

ای سپهر بیوفا با ما جفا تا کی کنی

با گروه پر جفا آخر وفا تا کی کنی

چشم ما را از غبار آستان سفلگان

تا چه مدت سرمه سازی توتیا تا کی کنی

گر شدی بیگانه با من دست از کارم بدار

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۴٧ - وله ایضاً در مدح تاج الدین علی سربداری و بیان رفع نقار و کدورتی که بین سرداران بوده

 

باز دین و ملک را بر رغم چرخ چنبری

کارها خواهد نهادن روی در نیک اختری

عرضه دارم کز چه معنی این تصور کرده ام

واندر استخراج آن چون کرد فکرم ساحری

بنده را شاهنشه عادل طلب فرموده بود

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۵٢ - وله

 

تا زمان باشد کسی را در زمان سروری

از علاءالدین و الدنیا نزیبد برتری

آن عطا پاش خطا پوشی که از رأی صواب

در ممالک شد مسلم بر سران او را سری

آن وزیر شه نشان کالحق بجای خود بود

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۵٣ - ایضاً له

 

چند گاهی زیر طاق گنبد نیلوفری

خار غم را جفت بودم همچو گلبرگ طری

خامه منشی دیوان سعادت مدتی

در مدد کاری من میکرد سعی سرسری

زرگر محنت شبا روزی ز چشم و رخ مرا

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۵۴ - وله در مدح تاج الدین علی سربداری

 

چون سعادت رهنمائی کرد و دولت یاوری

بستم احرام طواف کعبه نیک اختری

حضرت سلطان عالم سایه یزدان که هست

ذره ئی از نور رأیش آفتاب خاوری

تاج شاهان جهان کز بد و فطرت داده اند

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۵۵ - وله ایضاً در مدح امیر مولای بیگ

 

حبذا بختی که ناگه گشت ما را رهنمای

بر در نوئین اعظم سرور فرخنده رای

خسرو عادل امیر شهنشان مولای بیگ

حارس ملک شهنشه حامی دین خدای

آنکه سیمرغ فلک از بیم تیر عدل او

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۵٩ - وله ایضاً در مدح نظام الدین یحیی

 

گر نگارم برقع از رخسار برگیرد همی

عالم جانرا بسحر یکنظر گیرد همی

هر که بیند خط مینا گون بگرد لعل او

در گمان افتد مگر طوطی شکر گیرد همی

در توهم بوسه بر رویش نیارم زد از آنک

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۶٠ - وله ایضاً

 

منت ایزد را که دولت کرد بازم رهبری

سوی عالی در گهی کز چرخ دارد برتری

درگه والا جلال ملک و دین سردار عهد

یونس طاهر نسب کورا برازد سروری

آن همایون فر که تا آرد سعادتها بدست

[...]

ابن یمین
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۱۲
sunny dark_mode