گنجور

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۳

 

ای که هفت اقلیم و چار ارکان عالم را به علم

همچو هفت آبا تو دربایی و چون چار امهات

هفت ماه آمد که از بهر تقاضای صلت

کرده‌ام بر درگهت چون دولت و دانش ثبات

بارها در طبعم آمد کان چو گوهر شعرها

[...]

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۴ - در مدح عمادالدین سیف‌الحق ابوالمفاخر محمدبن منصور

 

زان که عشق و عاشق و معشوق بیرون زین صفات

یک تنند ای بی خرد نز روی نفس از روی ذات

شیخ الاسلام و جمال دین و مفتی المشرقین

سیف حق تاج خطیبان شمع شرع اقضی القضات

گر ندانی این چنین رمزی که گفتم گوش دار

[...]

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۴ - در مدح عمادالدین سیف‌الحق ابوالمفاخر محمدبن منصور

 

زان که عشق و عاشق و معشوق بیرون زین صفات

یک تنند ای بی خرد نز روی نفس از روی ذات

سنایی
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷ - در مدح ضیاء الدین اکفی الکفاة مودودبن احمدالعصمی

 

آخر ای خاک خراسان داد یزدانت نجات

از بلای غیرت خاک ره گرگانج و کات

در فراق خدمت گرد همایون موکبی

کاندر نعل از هلالست اسب را میخ از نبات

موکب صدر جهان پشت هدی روی ظفر

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۰ - در تعریف کتاب مقامات قاضی حمیدالدین

 

هر سخن کان نیست قرآن با حدیث مصطفی

از مقامات حمیدالدین شد اکنون ترهات

اشک اعمی دان مقامات حریری و بدیع

پیش آن دریای مالامال از آب حیات

شاد باش ای عنصر محمودیان را روح تو

[...]

انوری
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵

 

صدر عالی اوحدالدین دام انعامه که هست

چاکر خاک جنابش چشمه آب حیات

بر رخ این رقعه شکل نیلگون یعنی زمین

داده رای او وزیر آسمان را شاه مات

خصمش از رشگ دوات و کلک گوهر بار او

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۶ - مدح اقضی القضات خواجه رکن الدین حافظ همدانی

 

ای خرد را خاک درگاه تو اکسیر نجات

خوانده حق برخطه عالم تو را اقضی القضات

در دبیرستان عزم و حزم تو تشبیه طبع

باد را تعلیم سیر و کوه را درس ثبات

نیست بی طغرای تو، نافذ قضا را یک مثال

[...]

اثیر اخسیکتی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » ترجیعات » در مدح امام علی بن موسی الرضا علیه السلام

 

ای باستحقاق خورشید سپهر معجزات

هم امامت را پناهی هم امامی را نجات

امامی هروی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۵

 

خلق‌های خوب تو پیشت دود بعد از وفات

همچو خاتونان مه رو می‌خرامند این صفات

آن یکی دست تو گیرد وان دگر پرسش کند

وان دگر از لعل و شکر پیش بازآرد زکات

چون طلاق تن بدادی حور بینی صف زده

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۶

 

چون نداری تاب دانش چشم بگشا در صفات

چون نبینی بی‌جهت را نور ِاو بین در جهات

حوریان بین نوریان بین زیر این ازرق تتق

مسلمات مؤمنات قانتات تائبات

هر یکی با نازباز و هر یکی عاشق‌نواز

[...]

مولانا
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۹۸

 

گر گذر کردی بتِ ما بر دیارِ سومنات

توبه کردی بت پرست از سجده ی عزّی ولات

هیچ اگر کشف الغطایی کردی از اطرافِ سر

التفاتی هم نکردندی به چندین ترّهات

از کمالِ نفسِ انسان حاصل ست این اقتباس

[...]

حکیم نزاری
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٢٧ - وله ایضاً ملمع در مدح وجیه الدین مسعود شاه

 

ساقی الاصحاب مائا بارقا کالنار هات

لا تدافعنی و سافحنی به واذکر ولات

ای برخ مانند آتش وی بلب آب حیات

کشتئی میران ز دریای غم ار خواهی نجات

راحتی لا تهجریها ساعه من راحتی

[...]

ابن یمین
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - فی التوحید

 

ای ز امر کن فکانت گشته پیدا کاینات

ذات بی چون تو را ترک صفت عین صفات

با کمال قدرتت کار دو گیتی بی محل

با ثبات ملکتت ملک دو عالم بی ثبات

شمّه ای از فیض فضلت عذرخواه غافلان

[...]

جهان ملک خاتون
 

شمس مغربی » غزلیات » شمارهٔ ۱۵

 

ای صفات بیکران تو طلسم گنج ذات

گنج ذات تو گشته مخفی ز طلسمات صفات

هست عالم سربسر نقش طلسم گنج تو

از طلسم و نقش هرگز حل نگردو مشکلات

ای صفاتت نقشبند کارگاه هردو کَون

[...]

شمس مغربی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۰

 

ای نهان خورشید ذات تو در ابر کاینات

گشت ذرات جهان پیدا ز انوار صفات

مهر ذاتت بی جهات و کیف و کم باشد ولی

ز انبساط نور او شد روشن اطراف و جهات

ممکن از جود وجود واجب آمد در وجود

[...]

اسیری لاهیجی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸

 

ای ز خورشید جمالت گشته روشن کاینات

وی ز مهر ماه رویت چرخ و انجم بی ثبات

سبعه سیاره سرگردان ز شوق روی تو

برامید بوی وصلت آرمیده ثابتات

ابر فیضت گر نمی بارید برملک عدم

[...]

اسیری لاهیجی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷

 

یک نظر غافل نمیگردند از پاس حیات

اهل دل را زآن نمیباشد بدنیا التفات

حاضر دم باش کاین نفس دغل بسیار کس

برده است و تشنه بازد آورده از آب حیات

غم گواراتر بود آزادگان را از سرور

[...]

واعظ قزوینی
 

سیدای نسفی » شهر آشوب » شمارهٔ ۳۲۳ - فیل بان

 

آن نگار فیل بان سبز است و شیرین چون نبات

عاشقان را کرده سودای رخ او فیل مات

سیدای نسفی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۴۴

 

ناله لب تشنگان می بشنو از منع فرات

در فلات دست شسته از حیات

یغمای جندقی
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۶

 

یارب از ظلم مشیر الملک ما را ده نجات

گشته ایم از زندگانی سیر وبیزار از حیات

یا بده او را به دل رحمی که رحمی آورد

یا پی آسودگی ما راکرم فرما ممات

تلخکامی داده است از بس مرا ازجور خویش

[...]

بلند اقبال
 
 
۱
۲
sunny dark_mode