گنجور

 
۱
۲
۳
۱۱
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۲ - از تغزلات

 

عسکری شکر بود تو گو بیا می‌شکرم

ای نموده ترش روی ار جا بد این شوخی ترا

از که آمختی نهادن شعرهائی شوخ چم

گر برستی شاعران هرگز نبودی آشنا

کشه بر بندی گرفتی در گدائی سرسری

[...]

۵ بیت
عسجدی
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱

 

پادشا بر کام‌های دل که باشد؟ پارسا

پارسا شو تا شوی بر هر مرادی پادشا

پارسا شو تا بباشی پادشا بر آرزو

کآرزو هرگز نباشد پادشا بر پارسا

پادشا گشت آرزو بر تو ز بی‌باکی تو

[...]

۵۱ بیت
ناصرخسرو
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴ - در مدح ابو نصر مملان

 

تا دل من در هوای نیکوان گشت آشنا

در سرشک دیده ام کرد این دل خونین شنا

تا مرا بیند بلا با کس نبندد دوستی

تا مرا بیند هوی با کس نگردد آشنا

من بدی را نیک تر جویم که مردم را بدی

[...]

۴۵ بیت
قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶ - در مدح ابوالهیجا منوچهر بن امیر اجل ابو منصور و هسودان

 

تا فزون شد مهر و بالا رفت مهر اندر هوا

عاشقان را بر بتان بفزود مهر اندر هوا؟

مشک ساید هر زمانی بر هوا باد از زمین

در ببارد بر زمین هر ساعتی ابر از هوا

چون بهم در عقیقین گشته با مینا رفیق

[...]

۴۷ بیت
قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸ - در مدح ابوالخلیل جعفر

 

سرخ‌گل بشکفت وزو شد باغ و بستان با‌بَها

خلد بگشاده است گویی سوی بستان باب‌ها

بید را از باد بالش سرو را از آب کش

مرغ را از لاله بستر مرغ را از نم نما

شاخ گل گشته دو تا چون عاشقان از بار هجر

[...]

۴۷ بیت
قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - در مدح امیر ابوالحسن علی لشکری

 

زانکه دانست او که روزه پیش فروردین بود

در پی این ملک را نوروز در شعبان کند کذا

۱ بیت
قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۰ - در مدح شاه ابوالخلیل جعفر

 

روی او مهر است پنداری و من ما هم که راست

کاملش چندان بیابم کو مرا همبر بود کذا

۱ بیت
قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۳ - در مدح ابوالیسر سپهسالار اران

 

از پس پستی که دید از تیغ او پولاد صرف

وز پس خواری که دید از کف او زر عیار کذا

۱ بیت
قطران تبریزی
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲ - شاعران بینوا

 

شاعران بینوا خوانند شعر با نوا

وز نوای شعرشان افزون نمی گردد نوا

طوطیانه گفت و نتوانند جز آموخته

عندلیبم من که هر ساعت دگر سازم نوا

اندران معنی که گوید بدهم انصاف سخن

[...]

۷ بیت
مسعود سعد سلمان
 

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۴

 

ای جهانداری که هستی پادشاهی را سزا

در جهانداری نباشد چون تو هرگز پادشا

از بشارتهای دولت وز اشارتهای بخت

شاه پیروز اختری و خسرو فرمانروا

پادشاهی یافته است از نام تو عز و شرف

[...]

۲۵ بیت
امیر معزی
 

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۵

 

آفتاب اندر شرف شد بر جهان فرمانروا

کرد دیگرگون زمین و کرد دیگرسان هوا

داد فرمان تا کند در باغ نقاشی سحاب

کرد یاری تا کند در راغ عَطّاری صبا

گلبن از یاقوت رمّانی نهد بر سر کلاه

[...]

۳۶ بیت
امیر معزی
 

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۳

 

یافتی بر خوان اگر جویی رضای مرتضا

لا فَتی اِلّا علی بر خوا‌نْد هر دم مُصطفا

ور همی خواهی ‌که گردی ایمن از هَلْ‌ منْ‌ مَزید

شرح یُوفون و یُخافون یاد کن از هَل أتی

آن‌که داماد نبی بود و وصی بود و ولی

[...]

۴۷ بیت
امیر معزی
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱ - در مدح امین الملة قاضی عبدالودودبن عبدالصمد

 

ای چو نعمان‌بن ثابت در شریعت مقتدا

وی بحجت پیشوای شرع و دین مصطفا

از تو روشن راه حجت همچو گردون از نجوم

از تو شادان اهل سنت همچو بیمار از شفا

کس ندیده میل در حکمت چو در گردون فساد

[...]

۴۳ بیت
سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲ - در تفسیر چند سوره و نعت رسول اکرم و مدح قاضی عبدالودود

 

کفر و ایمان را هم اندر تیرگی هم در صفا

نیست دارالملک جز رخسار و زلف مصطفا

موی و رویش گر به صحرا نا وریدی مهر و لطف

کافری بی‌برگ ماندستی و ایمان بی‌نوا

نسخهٔ جبر و قدر در شکل روی و موی اوست

[...]

۸۶ بیت
سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳ - این قصیدهٔ را عارف زرگر در مدح سنایی گفته

 

ای نهاده پای همت بر سر اوج سما

وی گرفته ملک حکمت گشته در وی مقتدا

بر سریر حکمت اندر خطهٔ کون و فساد

از تو عادل‌تر نبد هرگز سخن را پادشا

مشرق و مغرب ز راه صلح بگرفتی بکلک

[...]

۲۵ بیت
سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴ - در پاسخ قصیدهٔ عارف زرگر

 

تا ز سر شادی برون ننهند مردان صفا

دست نتوانند زد در بارگاه مصطفا

خرمی چون باشد اندر کوی دین کز بهر حق

خون روان گشتست از حلق حسین در کربلا

از برای یک بلی کاندر ازل گفتست جان

[...]

۴۶ بیت
سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵ - در نعت رسول اکرم و مدح عارف زرگر

 

ای سنایی گر همی جویی ز لطف حق سنا

عقل را قربان کن اندر بارگاه مصطفا

هیچ مندیش از چنین عیاری ابرا بس بود

عاقله عقل ترا ایمان و سنت خون بها

مصطفا اندر جهان آن گه کسی گوید که عقل

[...]

۸۹ بیت
سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸ - در مدح قاضی یحیا صاعد

 

ای بنام و خوی خوش میراث دار مصطفا

بر تو عاشق هر دو گیتی و تو عاشق بر سخا

ای چو آب اندر لطافت ای چو خاک اندر درنگ

وی چو آتش در بلندی و چو باد اندر صفا

رشوت از حکمت چنان دورست کز گردون فساد

[...]

۳۲ بیت
سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲ - ترکیب بند در مدح ایرانشاه

 

دوستانش در فنای دهر دورند از فنا

دشمنانش در رجای خوف پاکند از رجا

گرچه اصل کیمیا ترکیب خاص آمد ولیک

هر که او را بود مفرد یافت اصل کیمیا

هر کجا تمکینش آمد، پشت بنماید زوال

[...]

۱۲ بیت
سنایی
 
 
۱
۲
۳
۱۱
 
تعداد کل نتایج: ۲۱۸