عسکری شکر بود تو گو بیا میشکرم
ای نموده ترش روی ار جا بد این شوخی ترا
از که آمختی نهادن شعرهائی شوخ چم
گر برستی شاعران هرگز نبودی آشنا
کشه بر بندی گرفتی در گدائی سرسری
از تبار خود که دیدی کشهای بر بنددا
هر زمان از نفغ تو ای زاده سگ بترکم
تا شنیدم من که از من مینهی شعر و نوا
پل به کوش اندر بکفت و آبله شد کابلیج
از بسی غمها ببسته عمر گل پا را به پا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به نقد و شوخی با دیگران میپردازد و از تناقضات درونی انسانها سخن میگوید. او به ظاهری شکرین و زیبا اشاره میکند که در زیر آن، تلخی و ناکامی نهفته است. شاعر به سرزنش شاعران میپردازد که نتوانستهاند زیباییهای واقعی را درک کنند و به همین دلیل آثار زیبایی از خود به جا نگذاشتهاند. همچنین، اشاره به گدایی و کمیابی حقیقت در دنیای اطراف نیز داشته و نشان میدهد که با وجود دردها و مشکلات، زیبایی و هنر میتواند در زندگی انسان وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: ای شیرینزبان، بیایید تا با هم شکرین گویی کنیم. تو که با چهره ترش و با این شوخی به من نگاه میکنی، لطفاً از این رفتار دست بردار.
هوش مصنوعی: از چه کسی یاد گرفتهای که اشعار شوخ و سبک بگویی؟ اگر به شاعران بزرگ نگاه کنی، هرگز این کار را نمیکنی و با آنها آشنا نیستی.
هوش مصنوعی: تو در گدایی بیتوجه به ریشههای خود، به خاطر دیدن یک نفر که در حال بند زدن است، به دنبال افتخار و تأثیر میگردی.
هوش مصنوعی: هر بار که از تو صدا و ندا به گوشم میرسد، احساس میکنم که از من دور میشوی و چیزی از من نمیمونی.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به توصیف حالاتی میپردازد که در آن شخصی به تلاش و کوشش میپردازد، اما در عین حال با مشکلات و غمها نیز مواجه است. این تلاشها و سختیها باعث میشود که این فرد احساس خستگی کند و عمرش به زحمت بگذرد. به عبارت دیگر، زندگی پر از تلاش و سختیهایی است که بر روح و زندگی او تاثیر میگذارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پادشا بر کامهای دل که باشد؟ پارسا
پارسا شو تا شوی بر هر مرادی پادشا
پارسا شو تا بباشی پادشا بر آرزو
کآرزو هرگز نباشد پادشا بر پارسا
پادشا گشت آرزو بر تو ز بیباکی تو
[...]
تا دل من در هوای نیکوان گشت آشنا
در سرشک دیده ام کرد این دل خونین شنا
تا مرا بیند بلا با کس نبدد دوستی
تا مرا بیند هوی با کس نگردد آشنا
من بدی را نیک تر جویم که مرد مرا بدی
[...]
شاعران بینوا خوانند شعر با نوا
وز نوای شعرشان افزون نمی گردد نوا
طوطیانه گفت و نتوانند جز آموخته
عندلیبم من که هر ساعت دگر سازم نوا
اندران معنی که گوید بدهم انصاف سخن
[...]
ای جهانداری که هستی پادشاهی را سزا
در جهانداری نباشد چون تو هرگز پادشا
از بشارتهای دولت وز اشارتهای بخت
شاه پیروز اختری و خسرو فرمانروا
پادشاهی یافته است از نام تو عز و شرف
[...]
ای چو نعمانبن ثابت در شریعت مقتدا
وی بحجت پیشوای شرع و دین مصطفا
از تو روشن راه حجت همچو گردون از نجوم
از تو شادان اهل سنت همچو بیمار از شفا
کس ندیده میل در حکمت چو در گردون فساد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.