سرخگل بشکفت وزو شد باغ و بستان بابَها
خلد بگشاده است گویی سوی بستان بابها
بید را از باد بالش سرو را از آب کش
مرغ را از لاله بستر مرغ را از نم نما
شاخ گل گشته دو تا چون عاشقان از بار هجر
ساخته بلبل بر او چون عاشقان زیر و دو تا
گل چو شمع افروخته بلبل بر آن دلسوخته
گل ز گلبن با نوا شد بلبل از گل بانوا
سرخ لاله چون به مشگ آگنده جام بهرمان
زرد گل همچون زبرجد گشته جفت کهربا
باغ شد پیروزهپوش و شاخ شد بیجاده پاش
زر زیور شد زمین و سیم سیما شد سما
بوستان چون بزمگاه و گل شکفته سرخ و زرد
همچو یاقوتین و زرین رطلها از مل ملا
وان دو رویه گل چو روی عاشقان پرخون دل
یا که بر زرین ورقها ریخته ابر بکا
پیر وقت گل صبی گردد ز صهبای صبوح
چون نسیم آرد ز بستان سوی او باد صبا
بلبل اندر فصل گل هر شب نوا آرد همی
چون کسی کهش جان و دل باشد ز هجر اندر نوا
من چو بلبل داشتم بسیار فریاد و فغان
لیکن آنگاهی که بود آرام جان از من جدا
در فراق آن نو آیین بت فراوان داشتم
چشم جام و اشک باده زار نالیدن نوا
در وصالش هر زمانی مجلسی سازم کنون
نارش از رخ نقلش از لب طیبش از زلف دو تا
تا شد آن خورشید خوبان آشنای جان من
با نشاط و ناز شد جان و دل من آشنا
آن چراغ جان و دل محراب خوبان چگل
زد لبش جان را چرا خود نیش بی چون و چرا
گِرد بادام اندرش دو رسته تیر خدنگ
زیر یاقوت اندرش دو رشته دُر بابها
پیش موی او ظلم همچون ضیا پیش ظلم
پیش روی او ضیا همچون ظلم پیش ضیا
او سزای ما به صحبت ما سزای او به مهر
مهر ورزیدن صواب آید سزا را با سزا
تا جهان باشد نباشد جان من بی مهر او
تا زمین باشد نباشد چهر او بی چشم ما
عیش ما زو خوش بسان دین از آیین ملک
جان ما زو تازه همچون دین ز داد پادشا
خسرو ایران و خورشید دلیران بوالخلیل
چون خلیل و چون سلیمان پادشاه و پارسا
در زی او بی محل دینار زی او بی خطر
بخشش او بی تکلف دانش او بی خطا
عقل او نفی عقیله فضل او دفع فضول
طبع او خالی ز طمع و رای او دور از ریا
بیم از آن کو مذهب منسوخ باشد خلق را
هیچ شاهی نیست بخشنده حصیر و بوریا
مهر او مهر سعادت کین او کان غضب
عدل او جفت سخاوت عهد او یار وفا
بخل ازو گیرد فساد و جود ازو گیرد صلاح
مال ازو گیرد کساد و مدح ازو گیرد روا
روی او خورشید رامش لفظ او ماه طرب
رای او دریای دانش دست او ابر سخا
زآب جود او بگردد آسیا در بادیه
زاب تیغ او بگردد در بهامون آسیا
راست چون تدبیر گردونست تدبیرش صواب
راست چون فرمان یزدانست فرمانش روا
تا درم دارد ندارد جز به بخشیدن هوس
تا عدو دارد ندارد جز به کوشیدن هوا
گر هوا را حلم او خوانی شود همچون زمین
ور زمین را طبع او گویی شود همچون هوا
شوربخت آنکس بود کاو شاه را جوید خلاف
بختیار آنکس بود کاو شاه را جوید رضا
هرکه دارد ذکر کین او نیابد زو گریز
هرکه گیرد راه جنگ او نگردد زو رها
پیش روی او بسان ذره گردد آفتاب
پیش تیغ او بسان مور باشد اژدها
لافزن خواهد که آرد در برش کردار خوب
خوی خوب شاه بس کردار خوبش را گوا
فضل و فر او فراوان جد و جود او بزرگ
سالش اندک زاد خرد این است فعل کیمیا
همّت عالیش بر گردون بد آنجایی رسید
کاندر او ابدال نتواند رسیدن با دعا
چون نیای او ملک هرگز نبود اندر جهان
او به پوشیدن نیاز خلق بگذشت از نیا
رنجها بیخدمت او سر بسر باشد هدر
لفظها بیمدحت او سر بسر باشد هبا
دشمنان را هست خشم و کین و جنگش روز و شب
رنج بی راحت بد بی نیک و درد بی دوا
دوستان را هست مهر و مدح جودش سال و ماه
کام بی دام و رجا بی خوف و راحت بی عنا
چون سخن گوید جهان از مهر او گردد جوان
چون قدح گیرد بهار از چهر او گیرد بها
میر بی ثانی است اندر دانش و فرهنگ و جود
باشد آسان گفتن اندر میر بی ثانی ثنا
در بقای او است باقی عدل و فضل اندر جهان
تا جهان باقی بود بادش به پیروزی بقا
روی زرد سائلان چون لاله گرداند به لفظ
زانکه در لفظش نگنجید و نگنجد نی و لا
تا ستم هرگز نخواهد خویشتن را مستمند
تا بلا هرگز نخواهد خویشتن را مبتلا
دشمنانش را مبادا جان زمانی بی ستم
حاسدانش را مبادا تن زمانی بی بلا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری زیبا و توصیفی است از فصل بهار و زیباییهای طبیعت و همچنین ستایش پادشاهی بزرگ و بخشنده. در ابتدا، شاعر به شکوفههای سرخ گل و زیبایی باغها اشاره میکند که مثل بهشت گشوده شدهاند. او زیبایی باغ و گلها را به زیبایی عاشقان تشبیه میکند و بلبل را به عنوان سمبل عشق و نوای دلتنگی بیان میدارد.
سپس، شاعر به ستایش ویژگیهای پادشاه میپردازد و او را به عنوان فردی عادل، بخشنده و دانا توصیف میکند. او ویژگیهای مثبت پادشاه را به زیباییهای طبیعت نسبت میدهد و از مهر و محبت او سخن میگوید. در ادامه، شاعر به روابط دوستی و دشمنی با پادشاه اشاره میکند و بیان میدارد که دوستان از خوبیها و مهربانیهای او بهرهمند میشوند و دشمنان با خشم و کینه مواجه میشوند.
شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و تشبیهات جاندار، مفهوم عشق، زیبایی و عدالت را به تصویر میکشد و در نهایت، از اهمیت وجود چنین پادشاهی در زندگی مردم سخن میگوید.
هوش مصنوعی: گل سرخ شکوفا شد و باغ و بستان را زیبا کرد، انگار که بهشت در حال گشوده شدن است و به سمت بستان دروازهها باز شدهاند.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف ارتباط و تأثیرات عناصر طبیعی بر یکدیگر میپردازد. بید به خاطر باد به حرکت درمیآید، درخت سرو از جریان آب تأثیر میگیرد، مرغ به خاطر گل لاله میتازد و بستر مرغ نیز از رطوبت زمین شکل میگیرد. به عبارتی دیگر، این تصویرسازی نشاندهندهی وابستگی و تأثیر متقابل موجودات و عناصر طبیعی بر یکدیگر است.
هوش مصنوعی: شاخ گل به دو شاخه تبدیل شده، مانند عاشقانی که از درد جدایی ساخته شدهاند. بلبل هم بر روی آن شاخها مانند عاشقان، در حال پرواز و جست و خیز است.
هوش مصنوعی: گل مانند شمعی روشن است و بلبل به خاطر عشق شدیدش به آن، دلی سوخته دارد. بلبل از گلی که در باغستان است، نوا و آواز زیبایی سر میدهد.
هوش مصنوعی: گل لالهای که رنگش سرخ است، مانند مشک خوشبو است. همچنین، گل زرد شبیه به سنگ زبرجد شده و این دو گل، مانند دو قطعه کهربا با هم جفت شدهاند.
هوش مصنوعی: باغ به وزش بادی خوش رنگ و لعاب گرفته و درختان به خاطر بارش شکوفهها پارچهای زیبا بر تن کردهاند. زمین با گل و گیاه زیبایش زینت یافته و آسمان هم با جلوهای درخشان و نیکو آراسته شده است.
هوش مصنوعی: باغ مانند یک مهمانی زیباست و گلهای سرخ و زرد مانند سنگهای قیمتی و طلا میدرخشند.
هوش مصنوعی: دو روی گل مانند چهره عاشقانی است که دلشان پر از درد و غم است، یا اینکه مانند آبی است که بر صفحات زرین نوشتهها ریخته شده است.
هوش مصنوعی: با شروع صبح و نوشیدن شراب، پیر درختان گلها جوان و شاداب میشوند، مانند نسیمی که از باغ به سوی او میآید.
هوش مصنوعی: بلبل در فصل گل هر شب آهنگ زیبایی میخواند، مثل کسی که به خاطر جداییاش از محبوب، دلش پر از غم و درد است.
هوش مصنوعی: من همچون بلبل نالهها و فریادهای زیادی داشتم، اما زمانی که آرامش جانم از من دور شد، همه آن صداها بیفایده بود.
هوش مصنوعی: در دوری آن محبوب تازه و زیبا، بسیار از دل درد و غم گسسته و با چشمی پر از اشک، در حال نوشیدن شراب هستم و نواهایی از ناله و اندوه سر میدهم.
هوش مصنوعی: هرزمانی که بخواهم در جمعی از زیباییهای او صحبت کنم، الان که به یاد او هستم، نورش را از چهرهاش، سخنانش را از لبی شیرین و زیباییاش را از موهایش به تصویر میکشم.
هوش مصنوعی: زمانی که آن خورشید زیبا، که دوستان خوبم را به یادم میآورد، به زندگیام روشنایی بخشید، جان و دل من نیز با شادی و لطافت آشنا شدند.
هوش مصنوعی: چراغ جان و دل در محراب بهترینها، لبخند زد و جان را به وجد آورد؛ اما چرا خود او نیز نیشی بیدلیل به جان زد؟
هوش مصنوعی: درون بادام دو تیر از تیرکهای خنجر وجود دارد و در زیر یاقوت، دو رشته مروارید قرار دارد.
هوش مصنوعی: وجود موی او مانند نوری است که ظلمت را از بین میبرد، و در برابر او، ظلم مانند سایهای است که محو میشود.
هوش مصنوعی: او به خاطر صحبت ما، سزاوار عشق و محبت ماست و ما نیز باید به او محبت کنیم. عدالت و پاداش باید به اندازه خودشان باشد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که دنیا وجود دارد، جان من بدون عشق او نمیتواند وجود داشته باشد و تا زمانی که زمین هست، چهره او بدون دیدگان ما نمیتواند باشد.
هوش مصنوعی: زندگی ما از او خوش است، مانند شادیای که در دین و آیین حکمرانی وجود دارد. جان ما نیز از او زنده و شاداب است، مانند دینی که از عدالت پادشاه نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: خسرو ایران و نماد شجاعت، بوالخلیل مانند خلیل و سلیمان، پادشاهی با تقوی و پرهیزکاری است.
هوش مصنوعی: در نزد او، هیچ چیز مهمی وجود ندارد که بتوان با طلا سنجید، او بدون هیچ خوف و نگرانی، بخشش میکند و دانش او بدون هیچ زحمتی و خطا است.
هوش مصنوعی: این فرد دارای تفکری عمیق و خردمندانه است که به خوبی میتواند از افکار بیهوده پرهیز کند. او با فضیلت و شایستگی زندگی میکند و از طمع و خواستههای نفسانی دور است. همچنین، نیتهای او خالص و بدون ریا است.
هوش مصنوعی: کسی که دین و مذهبش دیگر اعتبار ندارد، هیچگاه نمیتواند به مردم کمک کند و از او پادشاهی انتظار بخشش نیست، حتی به اندازه حصیر و بوریا.
هوش مصنوعی: عشق و محبت او دلیل خوشبختی است، خشم او نشانهای از عدالت است و سخاوتش همراه با دوستی و وفاداری است.
هوش مصنوعی: بخل باعث خرابکاری و فساد است، در حالی که سخاوت و generosity موجب برکت و صلاح میشود. عشق به مال باعث تنگدستی و کاهلی میشود، اما ستایش و تحسین در نتیجه رفتار نیک و درست به وجود میآید.
هوش مصنوعی: چهرهاش مانند خورشید است و سخنانش چون ماهی از شادی میدرخشد. اندیشهاش مانند دریای دانش عمیق و گسترده است و بخشش او مانند ابرهایی است که باران رحمت دارند.
هوش مصنوعی: باران رحمت او همچون جریان آب، دشتها را سرسبز و آباد میکند. همچنین، آن تیغی که از شمشیر او دارد، قدرت و توانایی را در دلهای دلیران به وجود میآورد و عزم و ارادهی آنها را قویتر میسازد.
هوش مصنوعی: تدبیر و برنامهریزی در زندگی مانند نقشهای از سوی آسمان است و آنچه که درست و صحیح باشد، در حقیقت بر اساس فرمان و اراده الهی است. بنابراین، هر تصمیمی که بر اساس این تدبیر الهی گرفته شود، صحیح و شایسته است.
هوش مصنوعی: کسی که دارای مال و ثروت است، در حقیقت چیزی جز بخشیدن آرزوهایش ندارد و کسی که دشمنی دارد، چیزی جز تلاش برای رسیدن به خواستههایش ندارد.
هوش مصنوعی: اگر رفتار ملایم و با حوصله او را شبیه به زمین بدانیم، به همین شکل اگر خصوصیات او را مانند ویژگیهای آسمان توصیف کنیم.
هوش مصنوعی: بدبخت آن کسی است که به دنبال شاهی میرود که برخلاف سرنوشتش باشد، اما خوشبخت آن کسی است که به دنبال رضایت شاهی است که با بخت او سازگار باشد.
هوش مصنوعی: هرکسی که به فکر انتقام باشد، از آن خلاص نخواهد شد. و کسی که به راه جنگ برود، هرگز از آن آزاد نخواهد گشت.
هوش مصنوعی: در برابر او، مانند ذرهای است که در برابر آفتاب قرار دارد و همچنین در پیش تیغ او، مثل موری است که در برابر اژدهایی قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: کسی که خود را بزرگ میداند، باید ویژگیهای خوب و اعمال نیکو را در وجودش داشته باشد. پس اگر میخواهد ادعای خوبی کند، باید به خوبیهایش شهادت دهد.
هوش مصنوعی: فر و فضیلت او بسیار است و نیکویی و بزرگی او فراوان، اما سالهای عمرش کم است. این حسنات و کارهای نیک او به مانند کیمیا است.
هوش مصنوعی: همت بلند او به جایی رسیده است که حتی دعا کردن ابدال نیز نمیتواند به آن دست یابد.
هوش مصنوعی: چون پدر او به دنیا نیامده بود، در جهان ملتی وجود نداشت. او برای اینکه مردم را بینیاز کند، از وجود پدرش گذشته است.
هوش مصنوعی: رنجها و زحماتی که برای او انجام میشود، بیحاصل و بیفایده خواهد بود. همچنین هر گونه صحبت و تعریف و تمجید از او هم به خودی خود ارزشی نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: دشمنان همیشه در حال خشم و کین هستند و جنگ و نبرد روز و شب آنان را به زحمت میاندازد. زندگی آنها پر از رنج و بیرحمی است و دردهایشان نیز درمانی ندارد.
هوش مصنوعی: دوستانش را محبت و ستایش او در طول سال و ماه فراوان است. آنها بدون ترس و دغدغه، در آرامش و آسایش به سر میبرند و به آنچه میخواهند میرسند.
هوش مصنوعی: زمانی که جهان از محبت او صحبت کند، جوان و سرزنده میشود، مانند اینکه بهار از چهره زیبای او ارزش و رونق میگیرد.
هوش مصنوعی: خواه این دلایل و علم و فرهنگ را کسی تأسیس کند، بیان و تمجید از او کار آسانی است.
هوش مصنوعی: حیات و ادامه زندگی او در واقع به معنای استمرار عدالت و فضیلت در جهان است. تا زمانی که این دنیا وجود دارد، میتوان امید به موفقیت و ادامه زندگیاش داشت.
هوش مصنوعی: چهرهی رنگپریدهی درویشان را مانند گل لاله میچرخاند، به خاطر اینکه در سخنش نمیتوان آن را گنجاند و نمیتواند در قالب کلمات بیاید.
هوش مصنوعی: هرگز ستمگر خود را نیازی نخواهد دید، و هرگز آسیب به او نخواهد رسید.
هوش مصنوعی: بگذار دشمنانش هرگز از زندگی آرام و بدون ظلم برخوردار نباشند و همچنین حاسدانش هیچ گاه تنشان از درد و رنج خالی نباشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عسکری شکر بود تو گو بیا می شکرم
ای نموده ترش روی ار جا بد این شوخی ترا
از که آمختی نهادن شعرهائی شوخ چم
گر برستی شاعران هرگز نبودی آشنا
کشه بربندی گرفتی در گدائی سرسری
[...]
پادشا بر کامهای دل که باشد؟ پارسا
پارسا شو تا شوی بر هر مرادی پادشا
پارسا شو تا بباشی پادشا بر آرزو
کآرزو هرگز نباشد پادشا بر پارسا
پادشا گشت آرزو بر تو ز بیباکی تو
[...]
تا دل من در هوای نیکوان گشت آشنا
در سرشک دیده ام کرد این دل خونین شنا
تا مرا بیند بلا با کس نبدد دوستی
تا مرا بیند هوی با کس نگردد آشنا
من بدی را نیک تر جویم که مرد مرا بدی
[...]
شاعران بینوا خوانند شعر با نوا
وز نوای شعرشان افزون نمی گردد نوا
طوطیانه گفت و نتوانند جز آموخته
عندلیبم من که هر ساعت دگر سازم نوا
اندران معنی که گوید بدهم انصاف سخن
[...]
ای جهانداری که هستی پادشاهی را سزا
در جهانداری نباشد چون تو هرگز پادشا
از بشارتهای دولت وز اشارتهای بخت
شاه پیروز اختری و خسرو فرمانروا
پادشاهی یافته است از نام تو عز و شرف
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.