گنجور

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹

 

گر در آید شب عید از درم آن صبح امید

شب من روز شود یک سر و روزم همه عید

خستگیهای مرا عشق به یک جو نگرفت

لاغریهای مرا دوست به یک مو نخرید

غنچه‌ای در همه گل‌زار محبت نشکفت

[...]

فروغی بسطامی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۱۳ - امری شیرازی

 

نقص اگر دید ابوجهل نبود آن ز نبی

عکس خود بود که در آینهٔ احمد دید

کاملان بهر محیط‌اند و سگان جهالند

کی شود بحر محیط از دهن کلب پلید

رضاقلی خان هدایت
 

نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۱۳ - زبان حال از قول جناب سکینه علیها سلام بذوالجناح

 

تا صهیل تو همی آمدی ای پیک امید

بر همه اهل حرم بود صدای تو نوید

که اینک آید ز پی پرسش ما شاه شهید

مگر این بار خداوند حرمرا چه رسید

نیر تبریزی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷

 

ای که شب را به غمت اخترش از دیده چکید

صبح در ماتم تو برتن خود جامه درید

تنگتر شد زقفس بر دل ما دهر فراخ

مرغ روحت چو سوی گلشن فردوس پرید

شد بچشم پدر از فرفت تو روزسیاه

[...]

جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۴ - وله

 

ناصرالدوله ملکزاده آزاده حمید

که بکردار و بگفتار رشید است و وحید

نشناسد کف او قیمت طارف زتلید

چهر او دور ملکرا بود آراسته عید

جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۲ - ورود سر مبارک آنحضرت بر دیر راهب

 

چونکه راهب زوی این گفته جانسوز شنید

زد بسر رفت زدست اشک فشان جامه درید

هی برخساره او چهره زحسرت مالید

گفت ای کزتو شبم را سحر بخت دمید

جیحون یزدی
 

صامت بروجردی » قصاید » شمارهٔ ۲۰ - در مدح شاه اولیاء علی مرتضی(ع)

 

هدهد باد بهاری به چمن گشت برید

کو به برج حمل از حوت قدم زد خورشید

وه از این روز که مانند نوروز

جا باور نک طرب ساخته ا یمن سه عید

ساقیا ساغر می ده که به طرف صحرا

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۳۲ - خطبه حضرت سید سجاد(ع) در شام خراب

 

کرد پس حجت کبرای خدا رو ببزید

صاحب منبر از او رخصت منبر طلبید

پسر هند نداد اذن بدان شاه وحید

آخر از خواهش حضار چو ماذون گردید

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۵ - در بیان اذان گفتن بلال

 

داد از آن لحظه که با روی بسان خورشید

کرد جا زینب دلخون شده در بزم یزید

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۵ - در بیان اذان گفتن بلال

 

آن زمان دل به بر دختر زهرا بطپید

که آشنا شد به لب لعل حسین چوب یزید

صامت بروجردی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵ - ایضا از زبان چین

 

چینیان باک مدارید و دل آسوده شوید

هم به پیروزیتان باد و اقبال نوید

چین بسی لشکری بری و بحری دارد

که بدیشان بتوان داشت دو صد گونه امید

سپه خشکی و دریائی ما هر شب و روز

[...]

ادیب الممالک
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » مسدسات » شمارهٔ ۳ - بر فرد گلشنی بخارایی

 

گلشن دهر که نبود گل عیشش جاوید

هیچ در غنچه او بوی وفا کس نشمید

صبح آسایش او مطلع اندوه دمید

سحر از باد صبا صرصر بیداد وزید

طغرل احراری
 

ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۵۰ - جواب تبریک شوریده

 

گفت شوریده به من تهینت عید ز فارس

گشت از تهنیت او به من این عید سعید

کاش شوریده در این سال به طهران می بود

تا همه روز به ما می شد فرخنده چو عید

شعر او از لب او لذّت دیگر دارد

[...]

ایرج میرزا
 

ملک‌الشعرا بهار » مستزادها » داد از دست خواص

 

در صف ساده‌دلان شور و شر افکنده ز کید

عمرو رنجیده ز زید

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode