عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۸۶ - آمدن ارهنگ به میدان خورشید مینو گوید
تهی دیدی از شیر این بیشه را
که بر رزم ما بستی اندیشه را
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۱۱ - افسانهٔ ارشمیدس با کنیزک چینی
که گویی چه ره زد هنرپیشه را
چه شورید در مغزش اندیشه را
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۱۲ - افسانهٔ ماریه قبطیه
گرفتند هر یک پی آن پیشه را
خلافی پدید آمد اندیشه را
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۳۲ - خردنامه سقراط
عنانکش دوان اسب اندیشه را
که در ره خسکهاست این بیشه را
جامی » هفت اورنگ » سلامان و ابسال » بخش ۵۸ - در دریا نشستن سلامان و ابسال و به جزیره خرم رسیدن و در آنجا آرام گرفتن و مقیم شدن
چون سلامان دید لطف بیشه را
از سفر کوتاه کرد اندیشه را
عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳
دادم به چشم او دل اندوه پیشه را
غافل که مست می شکند زود شیشه را
ای مدعی بکوش که محکم گرفته است
عشق همیشه، دامن حسن همیشه را
در بیستون به صورت شیرین نگاه کن
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۷
نیست از داغ جنون پروا دل غم پیشه را
دیده شیرست کرم شبچراغ این بیشه را
راز عشق از دل تراوش می کند بی اختیار
این شراب برق جولان می گدازد شیشه را
پیر را طول امل بیش از جوان پیچید به هم
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴۲
دل خود به خود شکسته شود عشق پیشه را
سنگ است در بغل می پر زور شیشه را
چشم بد ستاره به عاشق چه می کند؟
از کرم شب فروز چه غم شیر بیشه را؟
در ساز با خزان حوادث که همچو سرو
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۲
عشق می پاشد ز یکدیگر دل غم پیشه را
توتیا می سازد آخر زور می این شیشه را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۳
حسن عالمسوز دارد بی قرار اندیشه را
نقش شیرین نعل در آتش گذارد تیشه را
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ساقینامه » بخش ۱۰ - در مقام سجده و رکوع، تار نفس به سرایندگی مناجات گذاشتن و به آهنگ خضوع و خشوع، از سازنده کارها توقع اجابت داشتن
به ساغر که نگزیده اندیشه را
به یک چشم دیده خم و شیشه را
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۳۰
عشق میگردد دوا زخم دل غم پیشه را
مومیایی میشود آتش، شکست شیشه را
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۳۱
گرمی بد گوهران، چندان ندارد اعتبار
سنگ آتش میدهد اول گداز شیشه را
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۳۲
پنبه سان شکستی چوب نرمی پیشه را
نیست سنگی سخت تر از سختی خود شیشه را
جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۴
برد یاد او دل غم پیشه را
جوش می برداشت از جا شیشه را
شمع سان گلهای داغت بر سرم
می دواند تا کف پا ریشه را
چشمش از هر جنبش مژگان شوخ
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۷
نیست با مژگانْ تعلق اشکِ وحشتپیشه را
دانهٔ ما دامِ راه خویش داند ریشه را
عیشِ ترکِ خانمان از مردم آزاد پرس
کس نداند جز صدا قدرِ شکستِ شیشه را
میشود اسرار دل روشن ز تحریک زبان
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۶۵
مپسند تشنه لب، دل اندوه پیشه را
یارب ز سنگ فتنه نگهدار شیشه را
ظاهر شدی به عالمیان، عجز کوهکن
گر می فتاد با دل ماکار، تیشه را
عشق است چاره هوس خام و پخته ام
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۴۴
مردان کنند خوش، غم و هجر همیشه را
آب بقاست آتش تب، شیر بیشه را
گر بحر ریزیش به گلو، العطش زند
جایی که نخل حرص فروبرد ریشه را