گنجور

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۱۴ - سخن دقیقی

 

هران کز میان باره انگیزند

بگرداندش پشت و بگریزند

فردوسی
 

خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۹

 

گویند هر آن کسان که با پرهیزند

زآن‌سان که بمیرند چنان برخیزند

ما با می و معشوقه از آنیم مدام

باشد که به حشرمان چنان انگیزند

خیام
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۵ - عشرت خسرو در مرغزار و سیاست هرمز

 

کنون گر خون صد مسکین بریزند

ز بند یک قراضه برنخیزند

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۸ - آگهی خسرو از مرگ بهرام چوبین

 

که چون شیران بدان خنجر ستیزند

بِدو خون بسی خرگوش ریزند

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۸ - دادن پدر لیلی را به ابن‌سلام

 

زان زر که به یک جوَش ستیزند

می‌ریخت چنانکه ریگ ریزند

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴۳ - وفات یافتن ابن سلام شوهر لیلی

 

با حربهٔ مرگ اگر ستیزند

افتند چنانکه بر نخیزند

نظامی
 

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۵ - دعای پادشاه سعید علاء الدین کرپ ارسلان

 

دانه در خاک شور می‌ریزند

سرمه در چشم کور می‌بیزند

نظامی
 

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۶ - ستایش سخن و حکمت و اندرز

 

از پی دوزخ آتش انگیزند

نفط جویند و طلق را ریزند

نظامی
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۵۲ - در صفت جان و اثبات توحید کل فرماید

 

نمیدانند ایشان خود چه چیزند

که ایشان جوهر ذات عزیزند

عطار
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۳۶

 

چون خمر تو در ساغر ما در ریزند

پنهان شدگان این جهان برخیزند

هم امت پرهیز ز ما پرهیزند

هم اهل خرابات ز ما بگریزند

مولانا
 
 
۱
۲
۳