ای دل از این خیال سازی چند
به خیالی خیال بازی چند
از سر این خیال درگذرم
دور به ز این خیالها نظرم
آنچه مقصود شد در این پرگار
چار فصل است به ز فصل بهار
اولین فصل آفرین خدای
کهآفرینش به فضل اوست بهپای
وآندگر فصل خطبهٔ نبوی
کاین کهن سکه زو گرفت نوی
فصل دیگر دعای شاه جهان
کان دعا در برآورد ز دهان
فصل آخر نصیحتآموزی
پادشه را به فتح و فیروزی
پادشاهی که ملک هفت اقلیم
دخل دولت بدو کند تسلیم
حجت مملکت به قول و به قهر
آیتی از خدا یگانه دهر
خسرو تاجبخش تختنشان
بر سر تاج و تخت گنج فشان
عمده مملکت علاء الدین
حافظ و ناصر زمان و زمین
نام او رتبت علا دارد
گر گذشت از فلک، روا دارد
فلک بیعلا چه باشد پست
در علا بیفلک بلندی هست
شاه کرپ ارسلان کشور گیر
به ز آلپ ارسلان به تاج و سریر
مهدییی کهآفتاب این مهد است
دولتش ختم آخرین عهد است
رستمی کز فلک سواری رخش
هم بزرگ است و هم بزرگی بخش
همسر آسمان و همکف ابر
هم به تن شیر و هم به نام هژبر
قفل هستی چو در کلید آمد
عالم از جوهری پدید آمد
اوست آن عالمی که از کف خویش
هردم آرد هزار جوهر بیش
صحف گردون ز شرح او ورقی
عرق دریا ز فیض او عرقی
بحر و بر هردو زیر فرمانش
بری و بحری آفرینخوانش
سربلندی چنان بلند سریر
کز بلندیش خرد گشت ضمیر
در بزرگی برابر مَلَک است
وز بلندی برادر فلک است
بر تن دشمنان برقع دوز
برق شمشیر اوست برقع سوز
نسل اقسنقری مؤید ازو
اب وجد با کمال ابجد ازو
فتح بر خاک پای او زده فرق
فتنه در آب تیغ او شده غرق
آب او آتش از اثیر انگیز
خاک او باد را عبیر آمیز
در نبردش که شیر خارد دم
اسب دشمن به سر شود نه به سم
در صبوحش که خون رز ریزد
ز آب یخ بسته آتش انگیزد
حربه را چون به حرب تیز کند
روز را روز رستخیز کند
چون در کان جود بگشاید
گنج بخشد گناه بخشاید
شه چو دریاست بیدروغ و دریغ
جزر و مدش به تازیانه و تیغ
هرچه آرد به زخم تیغ فراز
به سر تازیانه بخشد باز
مشتریوار بر سپهر بلند
گور کیوان کند به سم سمند
گر ندیدی بر اژدها شیری
وآفتابی کشیده شمشیری
شاه را بین که در مصاف و شکار
اژدها صورتست و شیر سوار
ناچخش زیر اژدهای علم
اژدها را چو مار کرده قلم
تنگی مطرحش به تیر دو شاخ
کرده بر شیر شرزه گور فراخ
نوک تیرش به هر کجا که بتافت
گه جگر دوخت گاه موی شکافت
بازی خرس برده از شمشیر
خرس بازی در آوریده به شیر
شیرگیری ولیک نز مستی
شیرگیری به اژدها دستی
گرگ درنده را به کوه سهند
دست و پایی به یک دو شاخ افکند
شه چو از گرگ دست و پا برده
شیر با او به دست و پا مرده
تیرش از دست گرگ و پای پلنگ
بر سم گور کرده صحرا تنگ
صیدگاهش ز خون، دریاجوش
گاه گرگینه گه پلنگی پوش
بر گرازی که تیغ راند تیز
گیرد از زخم او گراز گریز
چون به چرم کمان درآرد زور
چرم را بر گوزن سازد گور
کند ار پای در نهد به مصاف
سنگ را چون عقیق زهرهشکاف
آن نماید به تیغ زهراندود
کهآسمان از زمین برآرد دود
اوست در بزم و رزم یافته نام
جانده و جانستان به تیغ و به جام
خاکِ تیره ز روشنایی او
چشمروشن به آشنایی او
ناف خلقش چو کلک رسامان
مشک در جیب و لعل در دامان
گشته از مشک و لعل او همه جای
مملکت عقد بند و غالیهسای
از قبای چنو کلهداری
ز آسمان تا زمین کلهواری
وز کمان چنو جهانگیری
چرخ نه قبضه کمترین تیری
زان بزرگی که در سگالش اوست
چار گوهر چهار بالش اوست
دشمنش چون درخت بیخزده
بر در او به چار میخ زده
ز آفتاب جلال اوست چو ماه
روی ما سرخ و روی خصم سیاه
چه عجب کهآفتاب زریننعل
کوه را سنگ داد و کان را لعل
گوهری کان حرم دریده اوست
کان گوهر درمخریدهٔ اوست
داد جرعش به کوه و دریا قوت
نام این در نشان آن یاقوت
پاس دار دو حکم در دو سرای
ضابط حکم خلق و حکم خدای
میپذیرد ز فیض یزدان ساز
میرساند به بندگانش باز
چون جهان زو گرفت پیروزی
فرخی بادش از جهان روزی
همه روزش خجسته باد به فال
پادشاهیش را مباد زوال
نظم اولاد او به سعد نجوم
باد در بَدر تا ابد منظوم
از فروغ دو صبح زیبا چهر
باد روشن چو آفتاب سپهر
دو ملکزاده بلند سریر
این جهانجوی و آن ولایتگیر
این فریدونصفت به دانش و رای
وآن به کیخسروی رکیب گشای
نقش این بر طراز افسر و گاه
نصرتالدین ملک محمد شاه
نام آن بر فلک ز راه رصد
گشته من بعدی اسمه احمد
دایم این را ز نصرت است کلید
وان ز فتح فلک شدهست پدید
نصرت این را به تربیت کاری
فلک آنرا به تقویت داری
این ز نصرت زده سهپایه بخت
فلک آنرا چهار پایه تخت
چشم شه زیر چرخ مینایی
باد روشن بدین دو بینایی
دور ملکش بدین دو قطب جلال
منتظم باد بر جنوب و شمال
دولتش صید و صید فربه باد
روزش از روز و شب به باد
باد محجوبه نقاب شبش
نور صبح محمدی نسبش
این چو آبادی چرخ باد به جود
وآن شده ختم امهات وجود
نام این خضر جاودانی باد
حکم آن آب زندگانی باد
در حفاظ خط سلیمانی
عرش بلقیس باد نورانی
سایه شه که هست چشمه نور
زآن گل و گلستان مبادا دور
ازلی شد جهانپناهی او
ابدی باد پادشاهی او
ای کمر بسته کلاه تو بخت
زنده دار جهان به تاج و به تخت
شب به پاس تو هندویست سیاه
بسته بر گرد خود جلاجل ماه
صبح مفرد رو حمایلکش
در رکابت نفس برآرد خوش
شام دیلم گله که چاکر توست
مشکبو از کیایی در توست
روز رومی چو شب شود زنگی
گر برونش کنی ز سرهنگی
در همه سفره کهآسمان دارد
اجری مملکت دو نان دارد
کمتر اجری خور تورا به قیاس
قوت هفت اختر است جرعه کاس
خاتم نصرت الهی را
ختم بر توست پادشاهی را
آسمان کافتاب ازو اثریست
بر میان تو کمترین کمریست
مه که از چرخ، تخت زر کردهست
با سریر تو سر به سر کردهست
آب باران که اصل پاکی شد
با تو چون چشم شور خاکی شد
لعل با تیغ تو، خَزفْ رنگی
کوه با حلم تو، سبک سنگی
پادشاهان که در جهان هستند
هر یک ابری به دست بر بستند
جز یک ابر تو کهابر نیسانیست
آن دیگر ابرها زمستانیست
خوان نهند آنگهی که خون بخورند
نان دهند آنگهی که جان ببرند
تو بر آن کس که سایهاندازی
دیر خوانی و زود بنوازی
قدر اهل هنر کسی داند
که هنر نامهها بسی خواند
آنکه عیب از هنر نداند باز
زو هنرمند کی پذیرد ساز
ملک را ز آفرینشت شرف است
وآفریننامهای به هر طرف است
در یَزکداری ولایت جود
دولت توست پاسدار وجود
رونقی کز تو دید دولت و دین
باغ نادیده ز ابر فروردین
گر کیان را به طالع فرخ
هفت خوان بود با دوازده رخ
آسمان با بروج او به درست
هفت خوان و دوازده رخ توست
همه عالم تن است و ایران دل
نیست گوینده زین قیاس خجل
چونکه ایران دل زمین باشد
دل ز تن به بود یقین باشد
زان ولایت که مهتران دارند
بهترین جای بهتران دارند
دل تویی وین مثل حکایت توست
که دل مملکت ولایت توست
ای به خضر و سکندری مشهور
مملکت را ز علم و عدل تو نور
ز آهنی گر سکندر آینه ساخت
خضر اگر سوی آب حیوان تاخت
گوهر آینه است سینه تو
آب حیوان در آبگینه تو
هر ولایت که چون تو شه دارد
ایزد از هر بدش نگه دارد
زان سعادت که در سرت دانند
مقبل هفت کشورت خوانند
پنجمین کشور از تو آبادان
وز تو شش کشور دیگر شادان
همه مرزی ز مهربانی تو
به تمنای مرزبانی تو
چار شه داشتند چار طراز
پنجمینشان تویی به عمر دراز
داشت اسکندر ارسطاطالیس
کز وی آموخت علمهای نفیس
بزم نوشیروان سپهری بود
کز جهانش بزرگمهری بود
بود پرویز را چه باربدی
که نوا صد نه، صدهزار زدی
وآن ملک را که بد ملکشه نام
بود دینپروری چو خواجه نظام
تو کز ایشان به افسری داری
چون نظامی سخنوری داری
ای نظامی بلند نام از تو
یافته کار او نظام از تو
خسروان دیگر ز کان گزاف
میزنند از خزینهبخشی لاف
دانه در خاک شور میریزند
سرمه در چشم کور میبیزند
در گل شوره دانه افشانی
بر نیارد مگر پشیمانی
در زمینی درخت باید کشت
کهآورد میوهای چو باغ بهشت
باده چون خاک را دهد ساقی
نام دهقان کجا بود باقی
جز تو کز داد و دانشت حرمیست
کیست کاو را به جای خود کرمیست
من که الحق شناختم به قیاس
کهاهل فرهنگ را تو داری پاس
نخری زرق کیمیاسازان
نپذیری فریب طنازان
نقش این کارنامه ابدی
در تو بستم به طالع رصدی
مقبل آن کس که دخل دانه او
بر چنین آورد به خانه او
کهابدالدهر تا بود بر جای
باشد از نام او صحیفه گشای
نه چنان کز پس قرانی چند
قلمش درکشد سپهر بلند
چونکه پختم به دور هفت هزار
دیگپختی چنین به هفت افزار
نوشش از بهر جانفروزی توست
نوش بادت بخور که روزی توست
چاشنی گیریش به جان کردم
وانگهی بر تو جانفشان کردم
ای فلکها به خویش تو بلند
هم فلک زاد و هم فلک پیوند
بر فلک چون پرم؟ که من زمیام
کی رسم در فرشته؟ کهآدمیام
خواستم تا به نیشکر قلمی
سبزه رویانم از سواد زمی
از شکر توشههای راه کنم
تا شکر ریز بزم شاه کنم
گر نیام محرم شکرریزی
پاسدار شهم به شبخیزی
آفتاب است شاه عالمتاب
دیده من شده برابرش آب
آفتاب ار توان بر آب زدن
آب نتوان بر آفتاب زدن
چشم با چشمه گر نمیسازد
با خیالش خیال میبازد
چیست کان نیست در خزینه شاه
به جز این نقد نو رسیده ز راه
دستگاهیش ده به سم سمند
تا شود پایگاهش از تو بلند
کشته کوه کهابر ساقی اوست
خوردن آب چه ندارد دوست
من که محتاج آب آن دستم
از دگر آبها دهان بستم
نقص دُر باشد ار بها کنمش
هم به تسلیم شه رها کنمش
گر نیوشی چو زهره راه نوم
کنی انگشتکش چو ماه نوم
ورنه بینی که نقش بس خردست
باد ازین گونه گل بسی بردهست
عمر بادت که داد و دین داری
آن دهادت خدا که این داری
هرچه نیک اوفتد ز دولت توست
عهد آن چیز باد بر تو درست
وآنچه دور افتد از عنایت تو
دور باد از تو و ولایت تو
باد تا بر سپهر تابد هور
دوستت دوستکام و دشمن کور
دشمنانت چنان که با دل تنگ
سنگ بر سر زنند و سر بر سنگ
بیشیت هست بیش دانی باد
وز همه بیش زندگانی باد
از حد دولت تو دست زوال
دور و مهجور باد در همه حال
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به تشریح ویژگیها و تواناییهای یک پادشاه بزرگ و جهانگستر میپردازد. شاعر با زبانی زیبا و مجازی، به چهار فصل مختلف اشاره میکند که هر یک نمادی از عظمت و قدرتمندی پادشاه است.
ویژگیهای پادشاه شامل قدرت نظامی، حکمت، دادگری و عقل است. او را به عنوان نجاتدهنده ملتش، سرور حاکمان، و حافظ تاریخ و فرهنگ معرفی میکند. همچنین، شاعر از صفات و دستاوردهای او در اداره مملکت و تواناییاش در برقراری عدالت و امنیت سخن میگوید.
در نهایت، شاعر دعا میکند که پادشاه تا ابد در صلح و قدرت باقی بماند و نامش در تاریخ جاودانه شود. این شعر تجلیلی از حکومت و ویژگیهای برجسته یک رهبر عادل و کارآمد است.
هوش مصنوعی: ای دل، دیگر از این خیالهای بیپایه دست بردار و به بازیهای بیمعنی نپرداز.
هوش مصنوعی: من از این آرزوها و افکار دور میشوم، زیرا واقعاً بهتر از این افکار نیست که به آنها توجه کنم.
هوش مصنوعی: آنچه در این دایره گرد آمده، چهار فصل است که بهار از آن کمتر ارزشی دارد.
هوش مصنوعی: در نخستین فصلی که به ستایش خداوند میپردازد، به فضل او اشاره میشود که همهی آفرینشها از نعمت و رحمت او ناشی شدهاند.
هوش مصنوعی: این بیت به اشاره به یک فصل جدید و غیرتکراری دارد. در حقیقت، آن چه قدیمی و کهنه بوده، به نوعی نو و تازه شده است و این تغییر به قدمت صحبتهای نبوی اشاره دارد، که نشاندهنده یک تحول و تجدید در مفهوم و محتواست.
هوش مصنوعی: در فصل دیگر، دعای پادشاه جهانی وجود دارد که آن دعا به وسیله زبان او به آسمان میرود و اثر میکند.
هوش مصنوعی: آخرین بخش از نصیحتهای شاه، مربوط به پیروزی و موفقیت است.
هوش مصنوعی: اگر پادشاهی که بر هفت سرزمین حکومت میکند، در برابر دولت و قدرتی که دارد، تسلیم شود، این نشاندهنده ضعف اوست.
هوش مصنوعی: حکومت و رهبری کشور به وعده و تهدید، نشانی از خداوند یکتا و بینظیر در زمانه است.
هوش مصنوعی: خسرو، پادشاهی که تاج و تخت را زینت میدهد، بر فراز تختی که پر از گنج و ثروت است، تاجی بر سر دارد.
هوش مصنوعی: اصلیترین و مهمترین بخش سرزمین متعلق به افراد بزرگی چون علاء الدین، حافظ و ناصر است که در زمان و مکان خود درخشان و تاثیرگذار هستند.
هوش مصنوعی: نام او مقام و مرتبهای بلند دارد، حتی اگر از آسمانها نیز بگذرد، شایسته و مناسب است.
هوش مصنوعی: آسمان بدون جلال و بزرگی چه ارزشی دارد؟ و در عین حال، بلندای آسمان بدون زمین چه معنایی دارد؟
هوش مصنوعی: شاه کرپ ارسلان که بر کشور تسلط دارد، به مراتب از آلپ ارسلان با تاج و تختش برتر است.
هوش مصنوعی: مهدی که منبع نور و روشنی این جهان است، دولت او آخرین حکومت و دوران خواهد بود.
هوش مصنوعی: رستم، قهرمان بزرگ، به قدری با عظمت است که حتی اسبش نیز به خاطر قدرت و رنجیدگیاش در آسمانها مشهور است و خود او هم جاودانه بر بزرگیاش میافزاید.
مصرع اول: در بلندی و مرتبه، همپایهٔ آسمان و در بخشش همانند ابر. همکف: دو کس که در بخشندگی همتا و مانند باشند.
هوش مصنوعی: وقتی که قفل وجود باز شد، جهان به واسطه یک ماهیت خاص به وجود آمد.
هوش مصنوعی: او کسی است که به هر لحظه از وجود خود، هزاران گنجینه و ارزش را به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: کتابهای آسمانی و نوشتههای دنیا به وصف او پر شدهاند و ویژگیهای دریا به خاطر برکت و فیض او به وجود آمدهاند.
هوش مصنوعی: دریا و خشکی هر دو تحت سلطه او هستند و او را ستایش میکنند.
هوش مصنوعی: سربلندی به قدری بالاست که از ارتفاعش، فکر و ذهن را تحت تأثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: این شخص از نظر بزرگی به اندازهٔ فرشتهها است و از نظر بلندی مشابه آسمان به شمار میآید.
هوش مصنوعی: بر تن دشمنان پوششی است که نتیجه زحمات و سختکوشی اوست، همانطور که برق شمشیر او در درخشش بینظیرش نمایان است و باعث ترس و وحشت میشود.
هوش مصنوعی: نسل اقسنقری از او تأیید میشود و از او به صورت کاملی به وجود میآید.
هوش مصنوعی: پیروزی بر زمین زیر پای او بوده و بر اثر تیغ او، آتش فتنه در آب غرق شده است.
هوش مصنوعی: آب او حرارتی از آتش ایجاد میکند و خاک او بویی مثل بادی خوش دارد.
خارد دُم: از عجز، دم بر زمین میمالد. مصرع دوم: اسب دشمن بجای آنکه با سُم برود با سر میافتد.
هوش مصنوعی: در صبحی که گلهای سرخ، قطرات خون را بر زمین میریزند، از آب یخ، آتش شعلهور میشود.
هوش مصنوعی: وقتی که انسان تسلیمی به جنگ و نبرد پیدا کرده و در شرایط سخت و خطرناک قرار میگیرد، آن روز به روزی بزرگ و سرنوشتساز تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: زمانی که در معدن generosity (سخاوت) را باز کنند، گنجی بخشیده میشود و گناهها بخشوده میشوند.
هوش مصنوعی: پادشاه مانند دریایی است که بدون هیچ تردید و شکی وجود دارد و رفتار او تحت تأثیر رخدادها و وقایع مختلف، همچون جزر و مد دریا، دچار تغییر میشود. این تغییرات ممکن است به واسطه قدرت و شدت عمل او مانند ضربهها و برشهای تند باشد.
هوش مصنوعی: هر چیزی که به زخم تیغ میدهد، در نهایت هم به مجازات تازیانه دچار میشود.
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن شخصی است که با اشتیاق و قدرت به سوی آسمان میشتابد، مانند مشتری که بر فراز چرخشهای زندگی میگذرد. او با شجاعت و اراده، بر دشواریها غلبه کرده و به قصدی بلندپروازانه سفر میکند، همانند سوارکاری که بر اسبش نشسته و در ارتفاعات پیش میرود.
هوش مصنوعی: اگر شیر و آفتابی را بر دوش اژدها ندیدهای، پس نباید انتظار داشته باشی که شمشیری به دست بگیرد.
هوش مصنوعی: ببین شاه را در جنگ و شکار، مانند اژدهایی که چهرهای پر قدرت دارد و سوار بر شیری است.
هوش مصنوعی: ناچیزی تو در زیر قدرت علم، مانند ماری است که اژدها را قلم زده است.
هوش مصنوعی: دشمنی که در کمین است، مانند تیر و کمان آماده است و به راحتی میتواند به هدفی بزرگ و قوی آسیب بزند.
هوش مصنوعی: نوک تیر او به هر کجا که فرود آید، گاه باعث دوختن دل و گاه سبب شکافتن مو میشود.
هوش مصنوعی: خرس از نبرد خود، پیروزی بهدست آورده و با این پیروزی، قدرت و شجاعتش را به نمایش گذاشته است.
هوش مصنوعی: شیر را بگیر، اما نه از روی مستی و شجاعت، بلکه مانند کسی که با اژدها دست و پنجه نرم میکند.
هوش مصنوعی: گرگ خطرناک را در کوهستان سهند به دام انداختند و او را به زحمت افتاده در جایی قرار دادند.
هوش مصنوعی: زمانی که پادشاه از دشمنی قوی و خطرناک (مانند گرگ) از خود دفاع کند، شیر (که نماد قدرت و شجاعت است) به او میپیوندد و در کنار او میجنگد، حتی اگر به نظر بیاید که شیر در حال حاضر ضعیف یا ناتوان است. در واقع، نشاندهنده همکاری و اتحاد در برابر تهدیدات است.
هوش مصنوعی: تیرش از دست گرگ و پای پلنگ بر سم گور کرده صحرا تنگ به این معنی است که در شرایط سخت و تنگنا، تمام حیوانات و موجودات وحشی در تلاش هستند تا از خطرات و تهدیدات فرار کنند. گرگ به عنوان شکارچی، تیرش نشاندهنده قدرت و خطر اوست و پلنگ با پاهایش در حرکت است. این تصویر نشاندهنده تنش و رقابت در طبیعت است.
هوش مصنوعی: جایگاه شکارش پر از خون است، جایی که در آن گاوها و پلنگها به شکار آمدهاند.
هوش مصنوعی: به سوی گراز زخمخوردهای برو و از آن دوری کن، زیرا بر اثر جراحتی که دیده، ممکن است خیلی خطرناک و خشمگین شود.
هوش مصنوعی: وقتی نیرویی به کمان وارد شود، چرم آن باعث میشود که به شکل قویتری به هدف برخورد کند و گوزن را شکار کند.
هوش مصنوعی: اگر پای به میدان مبارزه بگذارد، سنگ را مانند عقیق خرد میکند و به دو نیم میسازد.
هوش مصنوعی: او با تیغی که زهر آمیخته است، کاری میکند که آسمان از زمین دودی بلند کند.
هوش مصنوعی: او در مجالس شادی و جنگ حاضر است و نامش به دلیل بخشندگی و گرفتن جان از دشمنان، با شمشیر و جام میدرخشد.
هوش مصنوعی: خاک تیره به خاطر روشنایی او، مانند چشمی روشن به دلیل آشنایی اوست.
هوش مصنوعی: خلق او مانند دست خط خوشنویسان است که در آن عطر و زیبایی نهفته است، زیبایی که همواره با خود دارد.
هوش مصنوعی: در سرتاسر مملکت، عطر و زیبایی او پخش شده و همه جا پر از زیبایی و جاذبه است.
هوش مصنوعی: از لباس و جایگاه باعظمت تو که از آسمان تا زمین گسترده است، نشانهای از بزرگی و ارادت به تو پیداست.
هوش مصنوعی: از کمان جهانی که باعث پیروزی است، چرخ (زمان) هیچ کمتر از کمترین تیر نینداخته است.
هوش مصنوعی: از آن عظمت و بزرگی که در دل او نهفته است، چهار گوهر گرانبها در زیر بالش او قرار دارد.
هوش مصنوعی: دشمنش مانند درختی است که ریشهاش کَنده شده و به چهار میخ به زمین زده شده است.
هوش مصنوعی: جلال و شکوه او مانند خورشید است که چهره ما را درخشان و سرخ کرده، در حالی که چهره دشمنان را تیره و سیاه نشان میدهد.
هوش مصنوعی: چه جالب که خورشید درخشان، سنگی را به کوه هدیه داد و از دل آن، جواهراتی مثل لعل (سنگ قیمتی) بیرون آورد.
هوش مصنوعی: این بیت به معنای این است که جواهر و چیزی با ارزش که در درون حرم نگهداری میشود، از آنِ اوست و آن جواهر، همچون پولی است که با بیمحلی از دست رفته و ارزشش نادیده گرفته شده است. به عبارت دیگر، چیزی با ارزش که باید مورد احترام قرار گیرد، به خاطر رفتار نادرست و سست ارادهای نادیده گرفته شده است.
هوش مصنوعی: او قوت و انرژی خود را به کوه و دریا میدهد و نشان این قدرتش مانند یاقوت باارزش است.
هوش مصنوعی: از دو قضا و قدر در دنیا و آخرت محافظت کن؛ یکی مربوط به قوانین انسانی و دیگری مربوط به اراده الهی است.
هوش مصنوعی: خداوند با رحمت خود به بندگانش نعمتها و روزی میبخشد و آنها را به خوبیهایش راهنمایی میکند.
هوش مصنوعی: وقتی برکت و خوشی به فردی میرسد، یعنی او از جهان و زندگی خود بهرهمند شده است و از آنچه دارد خرسند است.
هوش مصنوعی: روز او همیشه مبارک باد و آرزو میکنم که سلطنتش هرگز نابود نگردد.
هوش مصنوعی: نسل او همیشه خوشبخت و سعادتمند خواهد بود و در زندگیشان همچون ستارگان درخشان خواهند درخشید و این عظمت همیشگی خواهد بود.
هوش مصنوعی: دو صبح زیبا مانند نور درخشانی هستند که چهره باد را روشن و تابناک میکنند، درست مثل آفتاب که در آسمان میدرخشد.
هوش مصنوعی: دو فرزند شاهزاده با قدرت و عظمت در این دنیا به دنبال هدایت و تصاحب سرزمینها هستند.
هوش مصنوعی: این شخص که مانند فریدون است، از نظر دانش و مشورت، برتری دارد و او میتواند به قدرت و ویژگیهای کیخسرو دست یابد.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شخصی میپردازد که به نحوی برجسته و با وقار، شبیه به افسران نظامی یا شخصیتهای مهم در تاریخ، در میان جمعیت قرار دارد. به نظر میرسد که او در موقعیتی خاص و با اهمیت، مانند یکی از شخصیتهای بزرگ در دورهای خاص از تاریخ، نمایان شده است.
هوش مصنوعی: نام او بر آسمان بهوسیله تلسکوپ دیده شده است و او را احمد مینامند.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که یکی از کلیدهای پیروزی همیشه در دست ماست و دیگری از فتح آسمانها نشأت میگیرد. به عبارت دیگر، نصرت و کمک الهی به ما این امکان را میدهد که به موفقیتهای بزرگ دست یابیم.
هوش مصنوعی: کمک و پیروزی به این نوع تربیت بستگی دارد که کارهای آسمانی و مقدر شده، آن را تقویت میکنند.
هوش مصنوعی: این بیت به مفهوم این است که بخت و شانس کسی که در زندگی پیروز میشود، مانند چهارپایهای است که به استواری و استحکام یک تخت کمک میکند. به عبارت دیگر، وقتی فردی از حمایتهای قوی و موفقیتهای پی در پی برخوردار باشد، پایههای زندگیاش مستحکمتر میشود و به او نیرومندتر میسازد.
هوش مصنوعی: چشم پادشاه زیر آسمان کبود، روشن است و به دو بینایی نگاه میکند.
هوش مصنوعی: مرز سلطنتش به اندازهای منظم است که گویی در دو قطب جلال، یعنی جنوب و شمال، قرار دارد.
هوش مصنوعی: شکوه و قدرت او همچون صیدی است که فربه و آماده برای شکار است و روزهایش به مانند شبها به باد میرود.
هوش مصنوعی: باد که با حجاب شب، نور صبح محمدی را پنهان کرده است.
هوش مصنوعی: این بیت به روشنی به مقایسهای بین زندگی و وجود انسان و تأثیرات آن اشاره دارد. در اینجا، "ابادی" به معنای شکوفایی و ترقی است که با چرخش و تغییرات زندگی همراه است. همچنین، به فرجام و نتیجه وجود اشاره میکند که به نوعی به سرانجام همگی چیزها ختم میشود. در مجموع، میتوان گفت که زندگی با چالشها و تحولاتش به ما نشان میدهد که همه چیز در نهایت به یک نقطه خاص میرسد.
هوش مصنوعی: نام این شخصیت همیشه باقی بماند، همانند آن آب حیاتبخش که زندگی را جاودان میکند.
هوش مصنوعی: در زیر سایهی خطی که به سلیمان ارتباط دارد، نور بلند و تابناک بلقیس قرار دارد.
هوش مصنوعی: سایه شاه وجود دارد، چشمه نور از آن گل و گلستان دور نماند.
هوش مصنوعی: جهان همواره به عنوان پناهگاهی از اوست و سلطنت او همیشگی و بیپایان خواهد بود.
هوش مصنوعی: ای کسی که کمرت را محکم بستهای، همیشه بخت تو زنده و برقرار است، همانند تاج و تخت که نماد قدرت و ثروت در جهاناند.
هوش مصنوعی: شب به خاطر تو مانند یک هندو که به سیاهپوشی افتاده، دور خود را با نوری مشابه روشنایی ماه زینت داده است.
هوش مصنوعی: صبح، به تنهایی، بار سنگینی را بر دوش میکشد و در پشتیبانی از تو، نفسهایی خوش و تازه تولید میکند.
هوش مصنوعی: شام دیلم، بنده و خدمتگزار تو، عطر و بوی خوشی از وجود تو emanates.
هوش مصنوعی: وقتی روز رومی به شب تبدیل میشود، اگر تو او را از مقام سرهنگی خارج کنی، او به رنگ سیاه درمیآید.
منظور از دو نان، قرص خورشید و ماه است.
هوش مصنوعی: تعداد کمی از پاداشها را با قدرت هفت ستاره مقایسه نکن، همانند یک جرعه از یک جام است.
هوش مصنوعی: خاتم پیروزی و موفقیت الهی بر روی تو، و بر تاج و تخت تو قرار دارد.
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر تو روشن و زیباست و تاثیر آن در وجود تو بسیار کم است.
هوش مصنوعی: ماه که از آسمان درخشان است، تخت طلا را به زیبایی ساخته و به خاطر تو، از هر سو بر تو سایه افکنده است.
هوش مصنوعی: آب باران که خود به ذاتش پاک و زلال است، با وجود تو مانند خاکی شده که تحت تاثیر چشم زخم قرار گرفته و ناپاک شده است.
(در هنگام تندی) درخشش لعل در برابر درخشش شمشیر تو، همچون درخشش مهرهٔ سفالی است و (در هنگام صبر) سنگینی کوه در برابر صبر تو همچون سنگی سبک. (خزف یعنی سفال)
هوش مصنوعی: هر یک از پادشاهان در دنیای امروز، به نوعی مسوولیت و وظایفی را به عهده دارند که باید به درستی مدیریت کنند.
هوش مصنوعی: غیر از تو که بهار و زندگی را به یاد میآوری، سایر ابرها نشاندهنده زمستان و سردی هستند.
هوش مصنوعی: وقتی زمان خوردن خون فرا رسد، سفرهها را میچینند و زمانی که جان کسی در خطر باشد، به او نان میدهند.
هوش مصنوعی: تو به کسی که بر او سایه میافکنی، دیرتر محبت میکنی و زودتر نوازش میکنی.
هوش مصنوعی: کسی که هنر را درک کند، به ارزش اهل هنر پی میبرد و این درک معمولاً حاصل مطالعه و آشنایی با آثار هنری بسیار است.
هوش مصنوعی: کسی که هنر را نشناسد و عیبهای آن را نبیند، چگونه میتواند هنرمند را بشناسد و از آثارش بهرهمند شود؟
هوش مصنوعی: ملک به خاطر آفرینش تو ارزش و مقام دارد و نامهای ستایشآمیز در مورد تو در هر سو وجود دارد.
هوش مصنوعی: در یزکداشتن، نشان دهندهی سخاوت و دولت توست که محافظ وجود و هستی است.
هوش مصنوعی: از رونق و شکوهی که تو به دنیای دولت و دین بخشیدی، باغی را میتوان دید که از باران فروردین سیراب شده و پر از خوشبختی و زیبایی است.
هوش مصنوعی: اگر سرنوشت خوشی برای شاهان وجود داشته باشد، آن را میتوان به هفت مرحله یا چالش شاد تعبیر کرد که با دوازده چهره یا ویژگی خاص همراه است.
هوش مصنوعی: آسمان با دوازده بخش و هفت مرحله، به درستی نمایانگر تو است.
هوش مصنوعی: تمام جهان همچون تن است، اما دل این جهان ایران نیست. گوینده از این مقایسه شرمنده است.
هوش مصنوعی: زمانی که ایران به عنوان مرکز زمین محسوب شود، مطمئناً دل انسانها از بدنشان بهتر خواهد بود.
هوش مصنوعی: از آن دیاری که بزرگان و پیشوایان در آن قرار دارند، بهترین موقعیت و جایگاه برای برترینها وجود دارد.
هوش مصنوعی: دل تو مانند حکایتی است که نشاندهنده این است که دلتان مرکز احساسات و زندگی در سرزمین شماست.
هوش مصنوعی: ای کسی که به دانش و انصاف مشهور هستی، مانند خضر و سکندر، کشور را با علم و عدالت خود روشن کردهای.
هوش مصنوعی: اگر سکندر از آهن آینهای ساخته، خضر نیز اگر به سمت آب حیات برود، کارهای مهمی انجام میدهد. این جمله بیانگر این است که مسائلی که در دنیای مادی و معنوی وجود دارد، هر کدام ارزش و اهمیت خاصی دارند و از هر چیزی میتوان بهرههای متفاوتی برد.
هوش مصنوعی: دل تو مثل یک آینه درخشان است و درون آن، زندگی و طراوتی چون آب حیات جریان دارد.
هوش مصنوعی: هر منطقهای که مانند تو حاکم دارد، خداوند از هر آسیبی آن را محافظت کند.
هوش مصنوعی: از خوشبختی و سعادت تو که در وجودت نهفته است، هفت سرزمین تو را به پیشواز میآید.
هوش مصنوعی: پنجمین سرزمین از وجود تو رونق یافته و به وسیله تو، شش سرزمین دیگر نیز خوشحال و سرزنده هستند.
هوش مصنوعی: همه مرزها از محبت تو شکل گرفتهاند و من به خاطر مراقبت و حفاظت تو امیدوارم.
هوش مصنوعی: آنها چهار پادشاه داشتند و تو، پنجمینشان هستی، که در زندگیات عمر بلندی خواهی داشت.
هوش مصنوعی: اسکندر، که یکی از بزرگترین پادشاهان تاریخ است، تحت آموزش ارسطو، فیلسوف بزرگ، قرار گرفت و از او دانشهای ارزشمندی را آموخت.
هوش مصنوعی: محفل نوشیروان همچون آسمانی بود که در آن بزرگمهر و محبت وجود داشت.
هوش مصنوعی: پرویز، بزرگترین پادشاه ایران، توانمندتر از آن است که بتوان صدای یک ساز را از دو صد نوا تشخیص داد. در برخی افسانهها، باربد، خواننده و موسیقیدان معروف، نغمههایی را با صدها ساز برای او مینواخت. این جمله نشاندهنده عظمت و آوازه پرویز و همچنین مهارت باربد در هنر موسیقی است.
هوش مصنوعی: آن حکومتی که ویژگیاش دینپروری است، به مانند خواجه نظام نامیده میشود.
هوش مصنوعی: تو که از میان آنها به مقام بالایی دست یافتهای، مانند یک استاد سخن میمانی.
هوش مصنوعی: ای نظامی با نام و آوازه، که کار او به خاطر تو نظام یافته است.
هوش مصنوعی: خسروان دیگر از منابع خود به آسانی و بیدلیل مال و ثروت تقسیم میکنند و مدعی بخشندگی هستند.
هوش مصنوعی: دانههایی که در خاک شور میکارند، به مانند سرمهای هستند که به چشمان کور زده میشود. این جملات به نوعی به فایدهها و اثرات مثبت یا منفی چیزها اشاره دارند؛ دانه در خاک، نیاز به شرایط خاصی دارد تا رشد کند و سرمه نیز به چشمان بینا کمک میکند، اما در اینجا به فرد کور میرسد که نمیتواند از آن بهرهمند شود.
هوش مصنوعی: در زمین نامناسب و بیثمر، هر تلاشی جز پشیمانی ثمرهای نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: در زمینی باید درختی کاشت که میوهای به شیرینی و زیبایی میوههای بهشت به بار آورد.
هوش مصنوعی: وقتی که شراب همچون خاک به ما داده میشود، دیگر جایی برای کشاورز و زحمتکش باقی نمیماند.
هوش مصنوعی: جز تو کسی نیست که دانش و محبتش حرمت داشته باشد و قابل احترام باشد.
هوش مصنوعی: من با دقت و انصاف درک کردم که تو چقدر به احترام و ارج نهادن به افرادی که در فرهنگ و ادب تجربه دارند، اهمیت میدهی.
هوش مصنوعی: به این معنی است که فریب و ترفندهای کسانی که در کار خود ظاهری زیبا و جذاب دارند را نپذیری. باید از ظاهرها نگذری و به عمق مسائل توجه کنی.
هوش مصنوعی: من سرنوشت تو را بر اساس رفتارها و کارهایی که انجام دادهای، نگاشتهام.
هوش مصنوعی: کسی که تلاش و کوشش خود را به ثمر میرساند و به نتیجه میرسد، به خانهاش برکت و نعمت میآید.
هوش مصنوعی: هر زمان که وجود داشته باشد، وجهه و نام او همیشه در صفحات وجود خواهد داشت.
هوش مصنوعی: غرض این است که او به قدری بزرگ و والامنش است که هیچ قدرتی نمیتواند به سادگی او را از مقامش پایین بکشد.
هوش مصنوعی: وقتی که من برای پختن غذا به دور هفت هزار دیگ اقدام کردم، این کار را با هفت ابزار انجام دادم.
هوش مصنوعی: نوشیدنی که مینوشی به خاطر زندهنگه داشتن جان توست، پس نوش جان بکن که این روز مال توست.
هوش مصنوعی: من برای تو علاقه و حس را به جان خودم اضافه کردم و سپس جانم را برای تو فدا کردم.
هوش مصنوعی: ای آسمان، تو هم برای خویش بلند مرتبه هستی و هم آنهایی که از تو زاده شدهاند و به تو وابستهاند.
هوش مصنوعی: من مانند پرندهای در آسمان هستم، اما چون انسانی زمینیام، نمیتوانم به مقام فرشتگان برسم.
هوش مصنوعی: میخواستم با قلمی از نیشکر، سبزهای زیبا بر روی زمین بکارم.
هوش مصنوعی: میخواهم از لطف و محبت تو بهرهمند شوم و تا جایی که میتوانم شادی و خوشحالی را در محفل پادشاه به ارمغان آورم.
هوش مصنوعی: اگر من از اسرار محبت و شیرینی آن بیخبر باشم، امیدوارم که تو با شگفتیهای شبانهات، نگهبان و پاسدار شجاعت من باشی.
هوش مصنوعی: خورشید، پادشاه جهان، در برابر من قرار گرفته و چشمانم به مانند آب در برابر او است.
هوش مصنوعی: اگر آفتاب بتواند بر آب بتابد، آب نمیتواند بر آفتاب بتابد.
هوش مصنوعی: اگر چشمها نتوانند با هم هماهنگ شوند، خیال و فکر در دل آنان بازی میکند.
هوش مصنوعی: چرا چیزی در خزانه پادشاه وجود ندارد جز این پول تازهای که از راه رسیده است؟
هوش مصنوعی: بیا به اسب خود زین بزن تا از تو مرتفعتر شود.
کشته کوه: کشته و مزروعی که بر بلندی باشد.
هوش مصنوعی: من که به آب آن دستان محتاجم، از دیگر آبها به خاطر آن خود را دور نگه داشتهام.
هوش مصنوعی: اگر دُر را با ارزش بدانیم، نقص آن هم پذیرفته میشود؛ اما بهتر است که به جای تسلیم شدن، آن را آزاد بگذاریم.
اگر سخن و راه تازه مرا بشنوی و قبول کنی، همچون ماه نو، انگشتکش (و شهره آفاق) میشوم. (نیوشی: بشنوی. راه: اصطلاح موسیقیاست)
هوش مصنوعی: اگر دقت کنی، میبینی که باد خیلی از گلهای زیبا و ظریف را با خود برده است.
هوش مصنوعی: عمر تو هدیهای است که خدا به تو داده و اگر دین و ایمان داری، همین نعمت را به تو عطا کرده است. پس قدر این نعمت را بدان.
هوش مصنوعی: هرچه خوبی در زندگی انسان پیش بیاید، نتیجه نعمت و لطف خداوند است و به همین دلیل به خوبی باید به آن وفادار باشیم.
هوش مصنوعی: هر چیزی که از توجه و محبت تو دور باشد، باید از تو و مقام تو نیز دور باشد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که باد در آسمان بوزد، دوستانت به خوشبختی و کامیابی میرسند و دشمنان به اشتباهاتشان دچار میشوند.
هوش مصنوعی: دشمنانت به گونهای به تو آسیب میزنند که انگار به قصد کشتن، با تمام قدرت به سرت سنگ میزنند و خودشان هم بر روی سنگها میافتند.
هوش مصنوعی: هر چه بیشتر زندگی کنی و از آن بیاموزی، بیشتر متوجه میشوی و زندگیات پربارتر خواهد بود.
هوش مصنوعی: عزت و مقام تو همیشه پایدار و بیزوال باشد و در هیچ شرایطی تحت تأثیر قرار نگیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.