گنجور

مجد همگر » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۳

 

بر چرخ شد ز جور حسودان نفیر ما

آه ار نه لطف میر بود دستگیر ما

مجد همگر
 

سعدی » بوستان » باب دهم در مناجات و ختم کتاب » بخش ۱ - سرآغاز

 

چه برخیزد از دست تدبیر ما؟

همین نکته بس عذر تقصیر ما

سعدی
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰

 

از ما به فتنه سرمکش، ای ناگزیر ما

که آمیزشیست مهر ترا با ضمیر ما

ما قصه‌ای که بود نمودیم و عرضه داشت

تا خود جواب آن چه رساند بشیر ما

نی‌نی ، به پیک و نامه چه حاجت؟ که حال دل

[...]

اوحدی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۴

 

خرقه رهن خانه ی خمّار دارد پیر ما

ای همه رندان مرید پیر ساغر گیر ما

گر شدیم از باده بدنام جهان تدبیر چیست

همچنین رفتست در عهد ازل تقدیر ما

سرو را باشد سماع از ناله ی دلسوز مرغ

[...]

خواجوی کرمانی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷

 

ره، خرابات است و درد سالخورده، پیر ما

کس نمی‌داند به غیر از پیر ما، تدبیر ما

خاک را از خاصیت اکسیر اگر، زر می‌کند

ساقیا می‌ده، که ما، خاکیم و می، اکسیر ما

ما که از دور ازل مستیم و عاشق، تا کنون

[...]

سلمان ساوجی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۴

 

از عاشقی همیشه جوان است پیر ما

خالی مباد عشق بتان از ضمیر ما

با آنکه چون چراغ سحر شد جوانه مرگ

هم دیر زیست مدعی زودمیر ما

صد جان ما ستاند و به یک بوسه وعده داد

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۴۷

 

ما را به عشق می کند ارشاد پیر ما

داند که زاهدی نبود دلپذیر ما

دل جای مهر تست چه پنهان کنیم راز

چون روشن است پیش تو ما فی الضمیر ما

جان میدهیم تحفه به باد و نمی برد

[...]

کمال خجندی
 

ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۵

 

مایل عشق خرابات است عقل پیر ما

تا چه آرد بر سر ما پیر بی‌تدبیر ما

من به جز تقدیر تدبیری ندارم عشق را

این چنین رفته است گویی در ازل تقدیر ما

عشق را اکسیر گویند، وجهی ظاهرست

[...]

ناصر بخارایی
 

ناصر بخارایی » مثنوی هدایت‌نامه » ۲- در مناجات

 

اگر باز پرسی ز تقصیر ما

سؤال تو باشد گلوگیر ما

ناصر بخارایی
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰

 

دوش از مسجد سویِ میخانه آمد پیرِ ما

چیست یارانِ طریقت بعد از این تدبیرِ ما؟

ما مریدان روی سویِ قبله چون آریم چون؟

روی سویِ خانهٔ خَمّار دارد پیرِ ما

در خراباتِ طریقت ما به هم منزل شویم

[...]

حافظ
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۳۵

 

ما مرید راه عشقیم و جوانان پیر ما

التفات خاطر پیران بود تدبیر ما

زآب چشم ما کند زنجیر سازی باد آه

تا کشد سرو قدت را پای در زنجیر ما

«والضحی » باشد کنایت زان دوزخ «والشمس » نیز

[...]

جامی
 

رضی‌الدین آرتیمانی » ساقی‌نامه

 

از آن می حرام است بر غیر ما

که خارج مقام است در سیر ما

رضی‌الدین آرتیمانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۰

 

حاجت دام و کمندی نیست در تسخیر ما

گردش چشمی بود بس حلقه زنجیر ما

ما خراب از آب شمشیر تغافل گشته ایم

می توان کردن به گرد دامنی تعمیر ما

از عیار نامه ما دردمندان آگهند

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۱

 

تن به بیماری دهد چشمش پی تسخیر ما

لنگ سازد خویش را آهوی آهوگیر ما

خانه ما در ره سیلاب اشک افتاده است

حیف از اوقاتی که گردد صرف در تعمیر ما

راه زلف او به طی کردن نمی آید به سر

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۱

 

سر به دیوار ندامت می زند تدبیر ما

راه بیرون شد ندارد کوچه زنجیر ما

گریه های تلخ ما را چاشنی دیگر بود

از شکر پیوسته لبریزست جوی شیر ما

صائب تبریزی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷

 

تدبیر ماست در گرو عقل پیر ما

معلوم تا کجا برسد زور تیر ما

برهان ز معرفت نگشاید در صواب

نقش خطا زند همه کلک دبیر ما

در ملک دل تغلّب دیوان ز حد گذشت

[...]

فیاض لاهیجی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۲

 

بسکه گردیدند همراهان ما دلگیر ما

کس بگرد ما نمی گردد، مگر زنجیر ما

برنگشتیم از جهان زانسان که رو وا پس کنیم

مزد نقاشی که مستقبل کشد تصویر ما

ما حساب خویشتن را با جهان کردیم پاک

[...]

واعظ قزوینی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۹

 

شد فزون بیغم شکست خاطر دلگیر ما

کو خراجی تا کند بار دگر تعمیر ما

در بیابان جنون خضریم کز سودای عشق

موج آب زندگی شد حلقه زنجیر ما

اسیر شهرستانی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱

 

بسکه در راه طلب ضعف است دامنگیر ما

می‌تواند نقش پا شد حلقهٔ زنجیر ما

ما خراب از رنجش بیجای او گردیده‌ایم

گر بیفشاند غبار از دل، شود تعمیر ما

قدرت ما پنجهٔ خورشید را تابیده است

[...]

جویای تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۷

 

رنگ شوخی نیست درطبع ادب تخمیر ما

حلقه می‌سازد صدا را نسبت زنجیر ما

مزرع بیحاصل جسم آبیار عیش نیست

ناله بایدکاشتن در خاک دامنگیر ما

بی‌سبب چون سایه پامال دوعالم عبرتیم

[...]

بیدل دهلوی
 
 
۱
۲