فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین
سخنهای فریبنده بپیراست
به دستان و به نیرنگش بیاراست
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۵ - عروسى کردن رامین با گل
دو زلف و ابروانش را بپیراست
بناگوش و رخانش را بیاراست
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الرّابع: فی صفة العقل واحواله وافعاله و غایة عنایته و سبب وجوده » بخش ۸ - اندر کمال عقل
چار طبعش مرید و او پیر است
ده حواسش سپاه و او میر است
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » بخش دوم قطعات » شمارهٔ ۱۷ - دیوان رشیدالدین
هرکه دیوان رشیدالدین را از پس آن
وصف منهاج نظر میکند از آن طیر است
اوست در خیمه این پیر کبیری کبود
هنری شاهی کز هر هنری صد ایر است
هر چه در گیتی مرد سخنست الاوی
[...]
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴ - آمرزش خواستن
ولی چون بندگیمان گوشهگیر است
ز خدمت بندگان را ناگزیر است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸ - ستایش اتابک اعظم شمسالدین ابوجعفر محمدبن ایلدگز
خبرهایی که بیرون از اثیر است
به کشف خاطر، او را در ضمیر است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸ - ستایش اتابک اعظم شمسالدین ابوجعفر محمدبن ایلدگز
به سر پنجه چو شیران دلیر است
بدین شیر افکنی یارب چه شیر است!
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۸ - حکایت کردن شاپور از شیرین و شبدیز
زمستانش به بردع مِیل چیر است
که بردع را هوای گرمسیر است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۳ - پیدا شدن شاپور
و گر بر وی نشستن ناگزیر است
نه شب زیباتر از بدر منیر است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۶ - وصیت کردن مهینبانو شیرین را
درین صحرا کسی کاو جایگیر است
ز مُشتی آب و نانش ناگزیر است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۲ - فرستادن خسرو شاپور را به طلب شیرین
گر آن نامهربان از مهر سیر است
زمانه بر چنین بازی دلیر است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۰ - آگاهی خسرو از رفتن شیرین نزد فرهاد و کشتن فرهاد به مکر
عروس خاک اگر بدر منیر است
به دست باد کن امرش که پیر است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۴ - پاسخ دادن خسرو شیرین را
ازین دروازه کو بالا و زیر است
نخواندهستی که تا «دیر است»، دیر است؟
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۱ - صفت شیرویه و انجام کار خسرو
چو بربط هر که او شادیپذیر است
ز درد گوشمالش ناگزیر است
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۵ - در مدح شروانشاه اخستان بن منوچهر
در گردش روزگار دیر است
کهآتش زبر است و آب زیر است
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۵ - در مدح شروانشاه اخستان بن منوچهر
وان بدر که نام او منیر است
در غاشیه داریاش حقیر است
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۵ - در مدح شروانشاه اخستان بن منوچهر
چون صبح به مهر بینظیر است
چون مهر به کینه شیرگیر است
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۸ - در شکایت حسودان و منکران
افکندن صید کار شیر است
روبه ز شکار شیر سیر است
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۰ - یاد کردن بعضی از گذشتگان خویش
ساقی منشین که روز دیر است
می ده که سرم ز شغل سیر است
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۵ - زاری کردن مجنون در عشق لیلی
پایم چو دو لام خمپذیر است
دستم چو دو یا شکنجگیر است