|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات
|
|
راهنمای نوار ابزار
|
|
پیشخان کاربر
|
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر
|
|
اعلانهای کاربر
|
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه)
|
|
خروج از حساب کاربری گنجور
|
|
لغزش به پایین صفحه
|
|
لغزش به بالای صفحه
|
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر
|
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش
|
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط
|
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور
|
|
کپی متن شعر جاری در گنجور
|
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور
|
|
نشان کردن شعر جاری
|
|
ویرایش شعر جاری
|
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری
|
|
شعر یا بخش قبلی
|
|
شعر یا بخش بعدی
|
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به ستایش رشیدالدین و دیوان او میپردازد. او بر این باور است که هر کسی که به دیوان رشیدالدین نگاه کند، از مقام و هنر او آگاه میشود. شاعر او را فردی بزرگ و هنرمند وصف میکند و بیان میدارد که در دنیای سخن، او بینظیر است. همچنین، شاعر اشاره میکند که مردم خوارزم او را از نزدیک میشناسند و به ارزش و جایگاه او پی میبرند.
هوش مصنوعی: هر کسی که دیوان رشیدالدین را با توجه به آن توصیف خاص بررسی کند، از نوعی پرنده است.
هوش مصنوعی: این فرد در خیمهی این پیر بزرگ و محترم، دارای هنری والا و شاهانه است که در هر هنری، به نوعی نقص و عیب وجود دارد.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به اهمیت و ارزش سخن و دیدگاههای زن اشاره میکند و میگوید که هر چه در دنیای هستی گفته میشود، به جز این واقعیت که نظر و وجود زن به تنهایی چیزی متفاوت و خاص دارد، و من این را میدانم. زن، با وجودش و افکارش، نقش ویژهای در زندگی و جامعه دارد.
هوش مصنوعی: مردم خوارزم به خوبی میدانند که من چه کسی هستم، اما او (طرف مقابل) در واقع تنها به ظواهر توجه میکند و درک عمیقی از شخصیت من ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آهوی چشم بتان چشم تو را نخجیر است
چشم صید افکن تو آهوی آهو گیر است
کرده تیر نگهت را سبک آهنگ به جان
صف مژگان درازت که پر آن تیر است
رتبهٔ عشق رقیب از نگهش یافتهای
[...]
سرخوش از می چو نیم موج هوا شمشیر است
ابر تر را چکنم قطره باران تیر است
زور بازوی توانائیم از فیض می است
باده در طبع من آبست که در شمشیر است
موج سان بر سر هر قطره می می لرزم
[...]
مدعی گر نکند بحث سخن دلگیر است
در جدل گوش و زبانش سپر و شمشیر است
باغبان گو مشو از صحبت ایشان غافل
گل جوان است، اگر مرغ گلستان پیر است!
نیست در عشق همین بند به پای مجنون
[...]
دل هجران زده از سیر گلستان سیر است
دور از او موج هوابر سر ما شمشیر است
نزند ال و پرش در دم حیرت رنگم
این خزان جلوه، تذرو چمن تصویر است
نالهٔ العطش آمد ز نگاهش چون شمع
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.