فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم
چو این مایه نبودی رستنی را
نبودی جانور روی ز می را
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
نگارا ماهرویا زود سیرا
به خون عاشقان خوردن دلیرا
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۶ - پاسخ دادن رامین ویس را
صلف باشد به چشمت جاودی را
طرب باشد به رویت نیکوی را
منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۵ - در مدح خواجه خلف، روحالرسا ابوربیع بن ربیع
بلبل به غزل طیره کند اعشی را
صلصل به نوا سخره کند لیلی را
گلبن به گهر خیره کند کسری را
موسیجه همی بانگ کند موسی را
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۵۸ - فی صفةالزهد و الزّاهد
هر زمان گوید اهل دنیی را
جفت بلوی و فرد مولی را
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۷۲ - فی قضائه و قدره و امره و صنعه
داده از حکم تو تمنّی را
امر دین را و عقل دنیی را
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثّالث: اندر نعت پیامبر ما محمّد مصطفی علیهالسّلام و فضیلت وی بر جمیع پیغمبران » بخش ۸ - اندر گشادن دل وی
گفت دیدم بهشت مأوی را
سِدره و عرش و لوح و طوبی را
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الرّابع: فی صفة العقل واحواله وافعاله و غایة عنایته و سبب وجوده » بخش ۱۴ - اندر جمع بین عقل و شرع
شو رها کن جهان فانی را
تا بدانی جمال باقی را
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۴۷ - التمثّل فی ترک الدّنیا و قصّة روحاللّٰه و تجریده
زهر قاتل شناس دنیی را
رَو تو پازهر ساز عقبی را
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۴۸ - حکایت روحاللّٰه علیهالسّلام و ترک دنیا و مکالمهٔ او با ابلیس
تا چنین طالبی تو دنیی را
کی توانی بدید عقبی را
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراءالمدّعین ومذّمةالاطباء والمنجّمین » بخش ۵ - در دانستن آنکه آخرت به از دنیاست
هرکه او بنده گشت دنیی را
صید شد مر بلا و بلوی را
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸ - در مدح ناصرالدین ابوالفتح
صبا به سبزه بیاراست دار دنیی را
نمونه گشت جهان مرغزار عقبی را
نسیم باد در اعجاز زنده کردن خاک
ببرد آب همه معجزات عیسی را
بهار در و گهر میکشد به دامن ابر
[...]
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲
ز زلفت زنده میدارد صبا انفاس عیسی را
ز رویت میکند روشن خیالت چشم موسی را
سحرگه عزم بستان کن صبوحی در گلستان کن
به بلبل میبرد از گل صبا صد گونه بشری را
کسی با شوق روحانی نخواهد ذوق جسمانی
[...]
عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۸) حکایت شیخ علی رودباری
بکُشتم آن چنان مردی قوی را
چنین گشتم کنون از بدخوئی را
عطار » بلبل نامه » بخش ۱۵ - منع کردن سلیمان بلبل را از خوردن شراب و فواید آن
حرام از بهر آن کردند می را
که با اوباش میخوردند وی را