فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۲ - دادن شهرو ویس را به ویرو و مراد نیافتن هر دو
از اختر، کِی بُوَد روزِ گُزیده،
بَدِ بَهرام و کیوان زو بریده؟
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو
یلان را مرگ بر گل خوابنیده
چو سروستان سغد از بن بریده
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۹ - نامه نوشتن موبد نزد شهرو و فریفتن به مال
چو عاشق کرده خونین هر دودیده
زفر بگشاده چون نار کفیده
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۱ - دیدن رامین ویس را و عاشق شدن بر وى
به دردش کرده خون آلود دیده
امید از جان شیرینش بریده
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس
ز رنج عشق جان بر لب رسیده
امید از جان و از جانان بریده
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین
ز خوبی و دلیری آفریده
به مردی از جهانی برگزیده
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۳ - رفتن ویس از مرو شاهجان به کوهستان
بریز ای چشم خون دل ز دیده
که از پیش تو شد یار گزیده
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۸ - گردیدن شاه موبد به گیتى در طلب ویس
هم از شادی هم از شاهی بریده
چنین با گور و آهو آرمیده
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۹ - نامه نوشتن رامین به مادر و آگاه شدن موبد
گرامی داردت چون جان و دیده
وزین دیگر برادر برگزیده
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
شنیده کرد بر خود ناشنیده
به مردی داشت دل را آرمیده
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس
سپاهی نیمی از ره نارسیده
به سختی راه یکساله بریده
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس
که اندامش چو ناری شد کفیده
وزو چون ناردانه خون چکیده
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۶ - مویه کردن شهرو پیش موبد
یکی سرو سهی بینی بریده
میان خاک و خون در خوابنیده
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۷ - سپردن موبد ویس را به دایه و آمدن رامین در باغ
کمان ابروت بر من کشیده
به تیر غمزه جانم را خلیده
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۰ - نامه نوشتن ویس به رامین و دیدار خواستن
ز روزی بر حد مغرب رسیده
به روزی سر ز مشرق برکشیده
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۰ - نامه نوشتن ویس به رامین و دیدار خواستن
ز گلزاری سموم هجر دیده
به گلزاری ز خوبی بشکفیده
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۴ - نامهٔ چهارم خشنودى نمودن از فراق و امید بستن بر وصل
گهی از بهر او خوابش رمیده
گهی خارش به دست اندر خلیده
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۷ - نامهٔ هفتم اندر گریستن به جدایى و نالیدن به تنهایى
ازیرا خون همی بارم ز دیده
که خون آید ز اندام بریده