فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۶ - نامهٔ ششم اندر نواختن و خواندن دوست
نکردی هیچ رحمت بر غریبان
چو بیماران بمانده بی طبیبان
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۵ - رسیدن نامهٔ لیلی به مجنون
از یک طرفم غم غریبان
وز سوی دگر غم رقیبان
عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او
چو داری خوی مردم چون لبیبان
دمی بنشین به بالین غریبان
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۸
خوشا و خُرّما وقت حبیبان
به بوی صبح و بانگ عندلیبان
خوش آن ساعت نشیند دوست با دوست
که ساکن گردد آشوب رقیبان
دو تن در جامهای چون پسته در پوست
[...]
سعدی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۴
شبی خواهم که پنهانت بگویم
نهان از آشنایان و غریبان
چنان در خود کشم چوگان زلفت
کزو غافل بود گوی گریبان
ولیکن هر گناهی را جزاییست
[...]
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۹۳۷
به غم بنشسته ام سر در گریبان
ز اندوه عزیزان و حبیبان
مزاج دوستان رفتم بدیدم
گرفتم نبض هر یک چون طبیبان
ملالت شان مرامی داشت گفتی
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۳۰ - رسیدن خبر مرگ فرهاد به شیرین و زاری او
کشد تقدیر جان کم نصیبان
گنه بر مرگ و تهمت بر طبیبان
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » تضمین » شمارهٔ ۲
بینم که نوشم با حبیبان
می بر سماع عندلیبان
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۱۶
سحر چون غنچه بگشاید گریبان
بیا بشنو خروش عندلیبان
خروش بلبلان تیغ در چنگ
چنان کز منبر آواز خطیبان
برآید سرو خوش چون گل درآید
[...]
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۷
ای چین زلفت شام غریبان
قربت به غربت به بر قریبان
در خنده غنچه دلشاد و خرم
شد با چنارش دست و گریبان
پرداختم دل از کار دشمن
[...]
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱۴
به جان آمد دل از هجر حبیبان
ندارد طاقت جور رقیبان
ز عشق تو مرا دردیست در دل
نمی دانند درمانش طبیبان
نمی پرسی ز حال زارم آخر
[...]
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۳
چندان که گفتم غم با طبیبان
درمان نکردند مسکین غریبان
آن گل که هر دم در دست بادیست
گو شرم بادش از عندلیبان
یا رب امان ده تا بازبیند
[...]
جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۱
هرگز ندیدم رسم حبیبان
همچون تو کردن خو با رقیبان
غوغای زاغان ببریده گل را
پیوند صحبت از عندلیبان
هرگز نیاری یاد اسیران
[...]
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۲۴ - رفتن مجنون به خانه بیوه زنی که در همسایگی لیلی می بود و منع کردن پدر لیلی آن بیوه زن را از آنکه مجنون را در خانه خود گذارد
در نامه نسبت نسیبان
خویشند به هم همه غریبان
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۳۸ - شنیدن مجنون شوهر کردن لیلی را و اضطراب نمودن وی از آن
فریاد که شمع دلفریبان
زد شعله به جان ناشکیبان
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۳ - جواب نوشتن مجنون نامه لیلی را
کوته کن دست بی نصیبان
مونس شو خلوت غریبان
امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۴ - تتبع خواجه
آن گل که نوشد می با رقیبان
بینند و میرند مسکین غریبان
ای گل به گلشن چون جلوه سازی
افغان مکن عیب از عندلیبان
چون بلبل و گل بیهم مبادا
[...]
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۲۷ - مناجات کردن پروانه
به اشک و زاری شام غریبان
به رشک عاشق از کام رقیبان
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۳۸ - در بیان وصل و هجران نکویان و رفتن شیرین به تماشای بیستون
در این بد کآمد از آن دلفریبان
بتی چون سوی رنجوران طبیبان