گنجور

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۳۱

 

به گیتی صد آتشکده نو کنم

جهان از ستمگاره بی‌خو کنم

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱۸

 

همه روی پالیز بی خو کنم

ز شادی تن خویش را نو کنم

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۷۱

 

کنون از مداین سخن نو کنم

صفت‌های ایوان خسرو کنم

فردوسی
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۳۵ - رها شدن شهریار از بند هیتال شاه گوید

 

تو را در سراندیب خسرو کنم

جهان را در آرایش نو کنم

عثمان مختاری
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۲۰ - داستان پلاطُس

 

اگر من به یک ماه نیکو کنم

تن خویشتن را بی‌آهو کنم

ایرانشان
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱۳۳ - دل باختن آتبین به فرارنگ

 

که من باغ مهر تو بی خو کنم

به فرّ تو این کار نیکو کنم

ایرانشان
 

عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۵۵ - بی ماه روی تو

 

هرگز مباد آنکه بهشت آرزو کنم

خود را به هیچ ، بهر چه بی آبرو کنم

چندین هزار جان گرامی شود به باد

گر من حدیث طرّه او مو به موکنم

چون دست من به جام مرصّع نمی رسد

[...]

عبدالقادر گیلانی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۳۳ - جهانگردی اسکندر با دعوی پیغمبری

 

نه پایی که خود را سبک‌رو کنم

نه دستی که نقش کهن نو کنم

نظامی
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل

 

آن سفر را گر کتابی نو کنم

تاابد دو کون پر پرتو کنم

عطار
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱۳

 

بسیار خواهم از نظر تا روی او یکسو کنم

می خواست چشمم سوی او، از چه دگر سو رو کنم

گر می ندانم کز وفا دور است خوی نازکت

این چشم خون پالای را در چشم آن بدخو کنم

در چار سوی آرزو کاری ست با رویت مرا

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶ - فی التوحید و المعرفه

 

هر دو جهان را همه یکسو کنم

روی از آنپس بسوی او کنم

ابن یمین
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۷

 

با فکر او چو سر بگریبان فرو کنم

تشریح زلف خم بخمش موبمو کنم

دهقان بهر زمین که نشاند نهال تاک

منهم بخاک، تخم کدوئی فرو کنم

از تیغ ابروی تو زبس زخم خورده ام

[...]

کلیم
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۹

 

عمر عزیز تا یکی صرف در آرزو کنم

های بیا که آرزو جمله فدای هو کنم

چند خجل کند مرا توبهٔ آبروی بر

میسزد ار ز توبه خون ریزم و آنرو کنم

اشتر لنک لنک من پاش خورد بسنگ من

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۷

 

باده بیار ساقیا تا که بمی وضو کنم

مست خدا شوم نخست پس بنماز رو کنم

کوزه‌گران چو عاقبت از سر من سبو کنند

بهر شراب عشق حق خود سر خود سبو کنم

بوئی از آنشراب اگر وقت نماز بشنوم

[...]

فیض کاشانی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۳

 

بعد هزار غم اگر عشرتی آرزو کنم

خون جگر فشانم و در گلوی سبو کنم

سوزن خار خار غم آمده در کفم کجاست

رشتة راهِ وعده‌ای تا جگری رفو کنم

روی نگاه با تو و پشت نگاه با رقیب

[...]

فیاض لاهیجی
 
 
۱
۲