گنجور

رودکی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲

 

با آن که دلم از غم هجرت خون است

شادی به غم توام ز غم افزون است

اندیشه کنم هر شب و گویم «یا رب!

هجرانش چنین است، وصالش چون است؟»

رودکی
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۳

 

چون در جهان نگه نکنی چون است؟

کز گشت چرخ دشت چو گردون است

در باغ و راغ مفرش زنگاری

پر نقش زعفران و طبر خون است

وان ابر همچو کلبهٔ ندافان

[...]

ناصرخسرو
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم

 

نشاید وصف او گفتی که چون است

که از تشبیه و از وصف او برون است

فخرالدین اسعد گرگانی
 

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۵ - والذین جاهدوافینا لنهدینهم سبلنا، صدق الله‌

 

زآنچه بیرون زسقف گردون‌است

جمله معلوم اوست‌کو چون است

سنایی
 

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۳۰ - دَعْ نَفْسَکَ وَ تَعال

 

زانکه زادراک حس بیرون است

آستانش ورای گردون است

سنایی
 

حمیدالدین بلخی » سفرنامهٔ منظوم » حکایت نخست

 

نی که هر روز پایم افزون است

که وثاقم به نزد جیحون است

حمیدالدین بلخی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۲ - فرستادن خسرو شاپور را به طلب شیرین

 

خِرد ما را به دانش رهنمون است

حساب عشق ازین دفتر برون است

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۷ - مناظرهٔ خسرو با فرهاد

 

بگفتا عشق شیرین بر تو چون است؟

بگفت از جان شیرینم فزون است

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۵ - پاسخ دادن شیرین خسرو را

 

به آه عنبر‌ینم بین که چون است

که عقد عنبرینه‌ام پر ز خون است

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۵ - غزل گفتن باربد از زبان خسرو

 

بدان‌جان کز چنین صد جان فزون است

که جانم بی‌تو در غرقاب خون است

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۹ - اندرز و ختم کتاب

 

مبین کاتشگهی را رهنمون است

عبارت بین که طلق‌اندود خون است

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۶ - بردن پدر مجنون را به خانهٔ کعبه

 

دانی که حساب کار چون است

سررشته ز دست ما برون است

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۹ - در احوال لیلی

 

مجنون به میان موج خون است

لیلی به حساب‌ِ کار چون است‌؟

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۵ - رسیدن نامهٔ لیلی به مجنون

 

لیکن جگرم به زیر خون است

کان یار که بی من است چون است

نظامی
 

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۷ - فرجام کار بهرام و ناپدید شدن او در غار

 

هر جسد را که زیر گردون است

مادری خاک و مادری خون است

نظامی
 

عطار » مختارنامه » باب سی و پنجم: در صفت روی و زلف معشوق » شمارهٔ ۶۵

 

در زلفِ تو صد حلقهٔ دیگرگون است

هر حلقهٔ او تشنهٔ صدصد خون است

مینتوان گفت وصفِ زلفت چون است

باری ز حساب عقل ما بیرون است

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۳) حکایت مرد ترسا و شیخ بایزید

 

هزاران زَهره و دل‌، آب و خون است

که تا بیرون شود‌ این کار‌ چون است

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش دوازدهم » بخش ۶ - الحکایه و التمثیل

 

چنین نطعی که بحر سرنگون است

چه دانی لَعب‌های او که چون است

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۴۰ - جواب گفتن منصور سلطان بایزید را قدس سره

 

مرا تو باز دانستی که چون است

نمود من ترا این رهنمون است

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۱ - پرسش از بایزید بسطامی که حق را کجا توان دید

 

دل عطّار در دریای خون است

در این دریا یقین او رهنمون است

عطار
 
 
۱
۲
۳
۸