گنجور

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۴۵

 

زن چو این بشنیده شد خاموش بود

کفشگر کانا و مردی لوش بود

رودکی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شیرویه » بخش ۱

 

نشسته بدر بر گلینوش بود

که گفتی زمین زو پر از جوش بود

فردوسی
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۴۹ - رسیدن فرامرز به ملک باختر

 

نگهبان ایران کیانوش بود

که در جنگ او شیر بی توش بود

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۲۶ - بند پاره کردن شهریار در بارگاه هیتال شاه گوید

 

ز سر تابه پا یل سیه پوش بود

چو ابرش بکف تیغ در جوش بود

عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۱۳ - دادن شهریار فرانک را به ارژنگ شاه گوید

 

دگر نامور زنگی زوش بود

که از نعره اش شیر بیهوش بود

عثمان مختاری
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۲۱۹ - گفتگوی فریدون با قباد درباره ی کوش

 

سپهدار ما هم بر کوش بود

به زخمش بیفگند و بیهوش بود

ایرانشان
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۲۶۰ - سخن گفتن فریدون با کوش درباره ی گزینش سپاه

 

ولیکن درست آن که او کوش بود

کز او کشور چین پُر از جوش بود

ایرانشان
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۳۱۳ - آغاز جنگ و پیروزی کوش بر اندیان

 

چنین گفت قارن که او کوش بود

کز او چین همه ساله پُر جوش بود

ایرانشان
 

عطار » منطق‌الطیر » فی‌وصف حاله » فی وصف حاله

 

چند خواهی بحر جان در جوش بود

جان فشاندن باید و خاموش بود

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۸) حکایت شیخ علی رودباری

 

بدندان استخوانی لُولُوَش بود

که مروارید کمتر هندوش بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۲ - بیمار گشتن جهان افروز

 

بهر یک پر هزاران پرتوش بود

کمیتی ازرق تنها روش بود

عطار
 

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷۸ - در شرح احوال خود و خواب دیدن حضرت مولی و شفا دادن او را فرماید

 

هرکه مهرش داشت او خاموش بود

این سخن تا این زمان سرپوش بود

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش نهم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل

 

قلب زن مرد مرقع پوش بود

از حقیقت ذرهٔ باهوش بود

عطار
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۸

 

مرا راحت از زندگی دوش بود

که آن ماهرویم در آغوش بود

چنان مست دیدار و حیران عشق

که دنیا و دینم فراموش بود

نگویم می لعل شیرین گوار

[...]

سعدی
 

سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۸ - حکایت در معنی شفقت

 

مرا راحت از زندگی دوش بود

که آن ماهرویم در آغوش بود

سعدی
 

سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۴ - حکایت در معنی سلامت جاهل در خاموشی

 

یکی خوب‌خلقِ خَلَق‌پوش بود

که در مصر یک‌چند خاموش بود

سعدی
 

حکیم نزاری » سفرنامه » بخش ۵ - حکایت

 

از تغافل پنبه شان در گوش بود

خون آن بیچارگان در جوش بود

حکیم نزاری
 
 
۱
۲
۳