سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۲ - صفت کلماتی که با نفس کلّی رود و جوابها که او گوید
دل زیرک میان لوز بود
دل نادان چو پوست گوز بود
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۲۲ - رای زدن دارا با بزرگان ایران
جهان را بدین مژده نوروز بود
که بیداد دارا جهانسوز بود
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۱۷ - ثمره خلوت اول
خال چو عودش که جگرسوز بود
غالیهسای صدف روز بود
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت پادشاه هندوان که اسیر محمود گشت و مسلمان شد
روز و شب در گریه و در سوز بود
روز از شب، شب بتر از روز بود
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۳۷۵
جایی که فراق آن دلفروز بود
سنگین بود آن دل که نه پر سوز بود
ای دیده گرت اشک نماندست رواست
خون جگر از بهر چنین روز بود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۵۴ - دانستن پیغامبر علیه السلام کی سبب رنجوری آن شخص گستاخی بوده است در دعا
کم نمودن مر ورا پیروز بود
که حقش یار و طریقآموز بود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۶۶ - جواب حمزه مر خلق را
آتشت اینجا چو آدمسوز بود
آنچ از وی زاد مرد افروز بود
ابن یمین » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ٩ - مثنوی مجلس افروز
عشق سودای خانه سوز بود
آتش عشق دلفروز بود
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۱۶
دوش شبم را صفت روز بود
در برم آن شمع دل افروز بود
چاکر من دولت بیدار بود
بنده من طالع پیروز بود
یار مرا مونس و دمساز بود
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » مخیّلنامه (در جنگ صوف و کمخا) » بخش ۲۲ - رزم صوف و کمخا
طلایه زرخت طلادوز بود
چو مهر فلک عالم افروز بود
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۰۶ - عقد سی و سوم در تودد و تالف که به شفقت و محبت با خلق خدای آمیختن است و از لوازم آمیزش ایشان نگریختن
تن ز جان زندگی آموز بود
جان به تن بندگی اندوز بود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۲۱
در کنار دایه حسن او جهان افروز بود
در دل سنگ این شرار شوخ عالمسوز بود
رشته پیوند من با گلرخان امروز نیست
مرغ من در بیضه با اطفال دست آموز بود
تا شدم روشن به چشم من جهان تاریک شد
[...]
حزین لاهیجی » مثنویات » خرابات » بخش ۹ - حکایت در توسّلی کلّی به حریم جلال قادر بی همتا و تجافی از ماسوا
یکی مغ در آن، آتش افروز بود
که از گرم خویی جگرسوز بود
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۴۸ - سخن گفتن آن ذات عالی از اندیشه و ادراک با خاک
آن حکایات از پی امروز بود
که درونت پر ز درد و سوز بود