گنجور

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱۰

 

سخنهای ناخوش ز من دور دار

به بدها دل دیو رنجور دار

فردوسی
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۸ - در مدح رکن الدین مسعود

 

یارب این صدر جهان منصور دار

چشم بد از روزگارش دور دار

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱۵ - در مدح اقضی القضاة رکن الدین صاعد

 

یارب این صدر جهان را دایما منصور دار

چشم بد از ساحت جاه و جلالش دوردار

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۲ - مناجات به درگاه باری عز شأنه

 

چو کردی چراغ مرا نور‌دار

ز من بادِ مشعل‌کُشان دور دار

نظامی
 

عطار » پندنامه » بخش ۴۳ - در بیان آن که از دو کس احتراز می‌‬باید کرد

 

خویش را از نزد دشمن دور دار

یار نادان را ز خود مهجور دار

عطار
 

حکیم نزاری » ادب‌نامه » دیباچه » بخش ۲

 

ز آسیب چشم بدش دور دار

بر اعداش پیوسته منصور دار

حکیم نزاری
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۸۶

 

ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دار

بارک الله، چشم بد زان روی زیبادور دار

چون دلم را بت پرستی نو شد اندر عهد تو

باری این بتخانه دیرینه را معمور دار

کار دل کردی، برافگن بعد ازین بنیاد عقل

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

حسینی » کنز الرموز » بخش ۱ - بسم اللّه الرحمن الرحیم

 

یا رب از چشم بدانش دور دار

اهل دل را چشم از او پرنور دار

امیر حسینی هروی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۹۸

 

پادشاها عالم از انصاف تو معمور شد

همچنین معموره‌اش را تا ابد معمور دار

شرق و غرب ملک را بر التفات توست چشم

گه نظر با رای هندو گاه با فغفور دار

چون میسر شد به زخم تیغ ملک ایرجت

[...]

سلمان ساوجی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۹

 

ای لبت نوشین زمن نیش فراقت دور دار

وز شراب وصل خود جان مرا مخمور دار

نسخه الله نوری زآن رخ از مصباح عشق

ای چراغ جان مرا مشکاة دل پرنور دار

از عطاهای ید اللهی بدست خود بنه

[...]

سیف فرغانی
 

ناصر بخارایی » مثنوی هدایت‌نامه » ۲۳- در ختم کتاب

 

الاهی تو آن بقعه معمور دار

حوادث از آن ناحیت دور دار

ناصر بخارایی
 

قاسم انوار » انیس العارفین » بخش ۲ - فی نظم انیس العارفین

 

از محبت جانم اندر شور دار

رازم از خلق جهان مستور دار

قاسم انوار
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۱۹

 

ساقیا مستم لب خود از لب من دور دار

ورنه گر گستاخیی آید ز من معذور دار

دردمند عشق را راحت گر از بیداد تست

یارب این راحت ز جان دردمندان دور دار

هر کرا در ظلمت غم چشم بیرون رفتن است

[...]

اهلی شیرازی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۶۴

 

پاس درد و داغ عشق از دیده های شوردار

در میان زنگیان آیینه را مستور دار

نیست در دست سبوی می عنان اختیار

راز عشق از دل تراوش گر کند معذور دار

ریزه چینان قناعت پرده دار آفتند

[...]

صائب تبریزی