از دو کس پرهیز کن ای هوشیار
تا نبینی نکبتی در روزگار
اول از دشمن که او استیزه روست
وانگهی از صحبت نادانِ دوست
خویش را از نزد دشمن دور دار
یار نادان را ز خود مهجور دار
ای پسر کم گوی با مردم درشت
ور بگویی از تو گردانند پشت
بهترین خُلق میدانی کهراست؟
آنکه داد انصاف و انصافش نخواست
چون حدیث خوب گویی با فقیر
به بود زآنَش که پوشانی حریر
خشم خوردن پیشهٔ هر سرور است
تلخ باشد؛ از شکر شیرینتر است
هر که با مردم نسازد درجهان
زندگانی تلخ دارد بی گمان
آنکه شوخ است و ندارد شرم نیز
دان که ناپاکزاده است ای عزیز
از ملامت تا بمانی در امان
باش دایم همنشین صالحان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
اگر با آدم ِ نیازمند خوشرو باشی بهتر از آن است که او را جامه حریر بپوشانی (یعنی تلخرویی، کمک را کمارزش میکند)
خشم فروخوردن کار آدمهای بزرگمنش است؛ تلخ هست اما نتیجه آن شیرین است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.