پاس درد و داغ عشق از دیده های شوردار
در میان زنگیان آیینه را مستور دار
نیست در دست سبوی می عنان اختیار
راز عشق از دل تراوش گر کند معذور دار
ریزه چینان قناعت پرده دار آفتند
خرمن خود را نهان در زیر بال مور دار
بی نمک نتوان جگر خوردن درین ماتم سرا
حق بخت شور را ای بی نمک منظور دار
از دو دست خویش کن ظرف طعام و آب خویش
ملک چین را سر بسر ارزانی فغفور دار
دور تا از توست در مهمانسرای روزگار
کاسه خود سرنگون چون نرگس مخمور دار
نیستی صائب حریف برق بی زنهار ما
زینهار از آتش ما دست خود را دور دار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل به افکار و احساسات عاشقانه پرداخته و داغ عشق را به تصویر میکشد. شاعر از درد و شوری که عشق به همراه دارد سخن میگوید و از احساسات عمیق خود در برابر عشق مینویسد. او به پیوندهای ناگسستنی عشق و رازهای نهفته در دل اشاره کرده و نسبت به فریباییهای دنیایی هشدار میدهد. در این میان، بر اهمیت قناعت و سادگی تاکید میکند و یادآور میشود که بدون عشق و محبت، زندگی بیمعناست. شاعر به حالتهایی از اشتیاق و غم اشاره کرده و در نهایت از مخاطب میخواهد که از عواقب نابودکننده عشق بیپروا پرهیز کند.
هوش مصنوعی: درد و داغ عشق را از چشمان اشکبار پنهان کن و اجازه نده تا آینه حقیقت را نشان دهد.
هوش مصنوعی: در دست سبوی شراب، اختیار و کنترل وجود ندارد. اگر عشق از دل تو بیرون بیاید و فاش شود، باید آن را درک کنی و به آن معذور باشی.
هوش مصنوعی: افراد با ملاحظه و احتیاط مانند ریزهچینان، مواظب و نگهدار داراییهای خود هستند و به همین دلیل، محصولات و داراییشان را در زیر بال یک مور مخفی کردهاند.
هوش مصنوعی: در این سوگ و اندوه، نمیتوان زندگی را بیعشق و بیاحساس گذراند. ای بیاحساس، به خویشتن توجه کن و بفهم که چه تأثیری بر زندگی دیگران داری.
هوش مصنوعی: با دستان خود غذا و آب را آماده کن و تمام آن را به پادشاه چین تقدیم کن.
هوش مصنوعی: این بیت به ما میگوید که در دنیای زندگی، زمانی که از تو دور هستم، مانند کاسهای که سرنگون شده، ناامید و بیقرارم. حالتی شبیه به نرگس مست دارم که در گلی روییده است و نمیداند چه بر سرش آمده. در واقع، احساسات و وضعیت من در این مدت فرسوده و سرگردان است.
هوش مصنوعی: تو ای صائب، حریف ما که مثل برق و بیرحم هستی، بهتر است که از آتش ما دوری کنی. ما خودمان هم از آتش در امان نیستیم، پس دستت را از ما دور نگهدار.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یارب این صدر جهان را دایما منصور دار
چشم بد از ساحت جاه و جلالش دوردار
ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دار
بارک الله، چشم بد زان روی زیبادور دار
چون دلم را بت پرستی نو شد اندر عهد تو
باری این بتخانه دیرینه را معمور دار
کار دل کردی، برافگن بعد ازین بنیاد عقل
[...]
ای لبت نوشین زمن نیش فراقت دور دار
وز شراب وصل خود جان مرا مخمور دار
نسخه الله نوری زآن رخ از مصباح عشق
ای چراغ جان مرا مشکاة دل پرنور دار
از عطاهای ید اللهی بدست خود بنه
[...]
پادشاها عالم از انصاف تو معمور شد
همچنین معمورهاش را تا ابد معمور دار
شرق و غرب ملک را بر التفات توست چشم
گه نظر با رای هندو گاه با فغفور دار
چون میسر شد به زخم تیغ ملک ایرجت
[...]
ساقیا مستم لب خود از لب من دور دار
ورنه گر گستاخیی آید ز من معذور دار
دردمند عشق را راحت گر از بیداد تست
یارب این راحت ز جان دردمندان دور دار
هر کرا در ظلمت غم چشم بیرون رفتن است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.