فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱۴
بسی پهلوان جهان بودهام
سخنها ز هر گونه بشنودهام
فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۲۳
که من جنگ هرگز نفرمودهام
کسی کین چنین کرد نستودهام
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۸۷ - رسیدن گرشاسب به یاری اثرط و شبیخون او
که با او به جنگ بهو بوده ام
همه کشور هند پیموده ام
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۵ - افتادن شهریار در طلسم عنبر دز گوید
بدان ای جهانجو که من بوده ام
که از جستجویت نیاسوده ام
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۶ - در حسب حال و انجام روزگار
وگرنه به یزدان که تا بودهام
به می دامن لب نیالودهام
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۷ - در شرف این نامه بر دیگر نامهها
در خلق را گل براندودهام
درین در بدین دولت آسودهام
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۳۸ - وصیت نامه اسکندر
گرم بازپرسی که چون بودهام
نمایم که یک دم نپیمودهام
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۱۳ - در نکوهش مفتی میفرماید
من زرت را چون امینی بودهام
کی بدان من دست خود آلودهام
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۱۳ - در نکوهش مفتی میفرماید
من بسی شبها بکنجی بودهام
راه عرفان را بسی فرسودهام
عطار » مصیبت نامه » بخش ششم » بخش ۱ - المقالة السادسه
همچو گرگی گرسنه فرسوده ام
در شکم هیچ ودهان آلوده ام
عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و چهارم » بخش ۱ - المقالة الرابعة و العشرون
جملهٔ عالم به پر پیموده ام
پر و منقارم بخون آلوده ام
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و نهم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل
از زفانش تا که لا بشنوده ام
از دل و جان عاشق لا بوده ام
عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل
بر امیدت ره بسی پیموده ام
طالب تو بوده ام تا بوده ام
عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۷ - در حق خویش گوید
در حقیقت مغز جان پالوده ام
تا نه پنداری که در بیهوده ام
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۴۹ - اختلاف کردن در چگونگی و شکل پیل
گفت من کی پند تو بشنودهام
که طمع کردی که من زین دودهام
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۳۰ - در تفسیر قول رسول علیهالسلام ما مات من مات الا و تمنی ان یموت قبل ما مات ان کان برا لیکون الی وصول البر اعجل و ان کان فاجرا لیقل فجوره
گوید آن بد بیخبر میبودهام
دم به دم من پرده میافزودهام
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۴۱ - بقیهٔ قصهٔ آهو و آخر خران
من الیف مرغزاری بودهام
در زلال و روضهها آسودهام
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸۰
دوش رخ بر آستانش سوده ام
گرد دولت را بر او اندوده ام
جان بهانه جوی و می بینم رخت
بین که من بر خود چه نابخشوده ام!
از درت سنگی زدندم نیم شب
[...]