گنجور

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۱۴

 

افسوس که عمر رفت بر بیهوده

هم لقمه حرام و هم نفس آلوده

فرمودهٔ ناکرده پشیمانم کرد

افسوس ز کرده‌های نافرموده

ابوسعید ابوالخیر
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸ - آغاز داستان ویس و رامین

 

به گِردَش زنده‌پیلانِ سُتوده.

به پَرخاش و دلیری، آزموده.

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۲ - دادن شهرو ویس را به ویرو و مراد نیافتن هر دو

 

به بُرنایی همان حال آزموده؛

همان خاموشی او را نیز بوده.

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۳ - رفتن ویس از مرو شاهجان به کوهستان

 

چراغ گوهر و خورشید دوده

هم از پاکی هم از خوبی ستوده

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۹ - نامه نوشتن رامین به مادر و آگاه شدن موبد

 

یکی خوبیش را سد برفزوده

نه کس دیده چو او نه خود شنوده

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۱ - آگاهى یافتن موبد از قیصر روم و رفتن به جنگ

 

گهی اندوه و گه شادی ننوده

گهی بدخواه و گاهی دوست بوده

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۰ - نصیحت کردن به‌گوى رامین را

 

هوا مانند تیغی شد زدوده

زمین چون زعفرانی گشت سوده

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۳ - رفتن رامین به گوراب و دور افتادن از ویس

 

به مشک آلوده فندق گل شخوده

ز خون آلوده نرگس دُر نموده

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۹ - پاسخ دادن رامین ویس را

 

ز گل بود اندرو صد جای توده

دمان بویش چو بوی مشک سوده

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۳ - در انجام کتاب گوید

 

همه پر مایه باشند و ستوده

چو زر پالوده چون یاقوت سوده

فخرالدین اسعد گرگانی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۰

 

دوش آمد دست سوده و آسوده

آسوده ز رنج و مشک بر مه سوده

پالوده ز دست با سلخ آلوده؟

آلوده ز شادی و ز غم پالوده

قطران تبریزی
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۱ - صفت بانوی قوال

 

ور شود نیز وقتی آلوده

چه دهد دل به رنج بیهوده

مسعود سعد سلمان
 

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۷۴ - حکایت

 

در پناهش رعیت آسوده

ده به داد و دهش بیفزوده

سنایی
 

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۷۶ - در فضیلت عدالت

 

هم زبانشان زفحش آموده

هم درونشان به خبث آلوده

سنایی
 
 
۱
۲
۳
۹