شتر در شتر رفت فرسنگها

ز زرین و سیمین وز رنگها

ز رفرف گذشته به فرسنگ‌ها

در آن پرده بنموده آهنگ‌ها

چندان بنالم ناله‌ها چندان برآرم رنگ‌ها

تا برکنم از آینه هر منکری من زنگ‌ها

بر مرکب عشق تو دل می‌راند و این مرکبش

در هر قدم می‌بگذرد زان سوی جان فرسنگ‌ها

بنما تو لعل روشنت بر کوری هر ظلمتی

[...]

رنگها بینی به جز این رنگها

گوهران بینی به جای سنگها

عقل خود را می‌نماید رنگها

چون پری دورست از آن فرسنگها

تا ندرد دامنت زان سنگها

تا بدانی نقد را از رنگها

هست بی‌رنگی اصول رنگها

صلحها باشد اصول جنگها

صاف گردد ز آینه این زنگها

صلح بینم در میان جنگها

چون برون آیم ز نام و ننگها

پس به یکرنگی بر آید رنگها

رنگ بیرنگی نگیرد رنگها

دور گردد از رهت فرسنگها

دارند اگر سررشته‌ای در کف به ظاهر چنگ‌ها

در پنجه مطرب بود سررشته آهنگ‌ها

از من مدان چون باغ اگر هردم به رنگی می‌شوم

بی‌رنگی او می‌زند بر آب زینسان رنگ‌ها

موسی چه غم دارد اگر صد کوه طور از جا رود؟

[...]

بی‌دماغی با نشاط از بس که دارد جنگ‌ها

باده گردانده‌ست بر روی حریفان رنگ‌ها

غافلند ارباب جاه از پستی اقبال خویش

زیر پا بوده‌ست صدرآرایی اورنگ‌ها

وادی عشق است اینجا منزل دیگر کجاست

[...]

ز رفتارش افلاکیان رنگها

از او باز پس مانده فرسنگها

در آن بوستان بلبل آهنگ‌ها

گرفتند بر چنگ‌ها چنگ‌ها

دیگر آنچه نصب اندر سنگها

در ره بتها کنند از ننگها

همچنین اندر حنین از جنگها

داد نصرت بر شما ز آهنگها

بر تو نیکی گر رسد ز آهنگها

از غنیمت وز ظفر در جنگها

شد بلند از درد او آهنگها

میزدی بر سینه هر کس سنگها

گشادند ازهر طرف چنگ ها

زدندش به پیکر همی سنگ ها

به پیگار بد خواه درجنگ ها

از او دیده بودند آهنگ ها