گنجور

 
۱
۲
۳
۱۴
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸ - آغاز داستان ویس و رامین

 

دَبیرِ او شُده تیرِ جَّهَنده؛

ازین شد اَمْر و نهیِ او رَوَنده.

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو

 

عدیل صور شد نای دمنده

تبیره مرده را می کرد زنده

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۱ - دیدن رامین ویس را و عاشق شدن بر وى

 

نه مرده بود یکباره نه زنده

میان این و آن شخصی رونده

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین

 

تو دیدی دایه اندر مرو گنده

خدایت را چو ویرو هیچ بنده

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین

 

مرا گفتی که اندر مرو گنده

خدایت را چو ویرو نیست بنده

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین

 

ز شرم دایه سر در بر فگنده

زبان بسته ز پاسخ لب ز خنده

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۱ - آگاه شدن شاه موبد از کار ویس و رامین

 

و لیکن تا بود بر جای زنده

شکاری شیر‌ِ جان‌گیر و دمنده

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را

 

ز چهره نور در گیتی فگنده

ز نورش باز تاریکی رمنده

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را

 

کویر و شوره و ریگ رونده

سموم جانکش و شیر دمنده

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۹ - نامه نوشتن رامین به مادر و آگاه شدن موبد

 

همی تا رفته‌ام از مرو گنده

نیاسودم ز بازی و ز خنده

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۰ - پاسخ دادن ویس رامین را

 

الا ای ژرف دریای دمنده

تو باشی پیش رامین همچو بنده

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۹ - پاسخ دادن ویس رامین را

 

کنون نه گریه‌ام آید نه خنده

که جانم مهر دل را نیست بنده

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۳ - در انجام کتاب گوید

 

خفرز آید ترا ریگ رونده

شمر آید ترا بحر دمنده

۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۵

 

امیرا  بر تو فروردین فرخ باد و فرخنده

مبراد از دلت شادی مبراد از لبت خنده

بسان کوه بادی تو فراز تخت پاینده

ز دل تیمار کاهند بدل شادی فزاینده

هران چیزی کجا کردند زیر خاکش آگنده

[...]

۵ بیت
قطران تبریزی
 

منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۶ - در وصف خزان و مدح سلطان مسعود غزنوی

 

بلکه بخرند کشته را ز کشنده

گه به درشتی و گه به خواهش و خنده

ای عجبی تا بوند ایشان زنده

نایدشان مشتری تمام و بسنده

۲ بیت
منوچهری
 

مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۷۶ - صفت یار قلندر باشد

 

تیغ قهرت چو به وقت اندر دست

رویت از پس چو مهر تابنده

بانگ به وقت چو نفخ صور شده ست

که چو بشنیدمش شدم زنده

۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 
 
۱
۲
۳
۱۴
 
تعداد کل نتایج: ۲۷۱