فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۳۸
دو دندان پیل و برش پنج بود
که آن را به برداشتن رنج بود
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۱ - آغاز داستان
همان مرز تا بود با رنج بود
ز بهر پراگندن گنج بود
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۳۸
سلیح تنش هرچه در گنج بود
که او را بدان خواسته رنج بود
عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر متقارب » شمارهٔ ۲۰
ز بس کش بخاک اندرون گنج بود
ازو خاک پی خسته (خوسته) را رنج بود
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۳۰ - خبر یافتن فریدون از آمدن نریمان
ز زر بی کران نار و نارنج بود
که هر یک بهای یکی گنج بود
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۰ - نیرنگ کوش با رومیان
بدان مهر و آن سان که در گنج بود
همانا کز آن گنج بی رنج بود
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۴۵ - التمثّل فیالرؤیاء و تعبیره و هو ثمانون رؤیا عجیبة
جگر و دل به خواب گنج بُوَد
ساق و زانو عنا و رنج بُوَد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۲ - صفت کلماتی که با نفس کلّی رود و جوابها که او گوید
که عمارت سرای رنج بُوَد
در خرابی مقام گنج بُوَد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۶۴ - فیالتفکّر والمراقبة فی احوال التصوّف
هرچه ز آغاز دل به رنج بُوَد
عاقبت ناز و عزّ و گنج بُوَد
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۲۸ - ویران کردن اسکندر آتشکدههای ایران زمین را
بدان رسم کافاق را رنج بود
هر آتشکده خانهٔ گنج بود
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۳۵ - رفتن اسکندر به کوه البرز
بفرمود تا هر کهرا گنج بود
نهان کرد کز بردنش رنج بود
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۳۹ - رفتن اسکندر به ری و خراسان
جهان گشتنش گرچه با رنج بود
همه راه او گنج بر گنج بود
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۳۳ - جهانگردی اسکندر با دعوی پیغمبری
همه راه او خود پر از گنج بود
زرِ دَهدهی سیم ِ دَهپنج بود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۸۸ - بیان آنک عهد کردن احمق وقت گرفتاری و ندم هیچ وفایی ندارد کی لو ردوالعادوا لما نهوا عنه و انهم لکاذبون صبح کاذب وفا ندارد
آن ندامت از نتیجهٔ رنج بود
نه ز عقل روشن چون گنج بود
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۴۶ - خطاب بحر آفرین به دریاها
مر شما را قسمت از ما گنج بود
قسمت عاشق بلا و رنج بود
ادیب الممالک » دیوان اشعار » رباعیات طنز » شمارهٔ ۴۵
چون تحفه کوی دوست نارنج بود
از خجلت او به دل مرا رنج بود
گفتی که ز من مرنج هنگام بدی
رنجی که رسد از تو مرا گنج بود